تحلیل معرفت همواره یکی از مسائل اصلی اپیستمولوژی بوده است که سابقه ی آن به افلاطون باز می گردد و عناصر اصلی این تحلیل دو مفهوم باور (belief) و صدق (truth) بوده است. اما از همان نخست معلوم شد که این دو مفهوم به تنهایی برای ارزیابی معرفت کفایت نمی کنند. انسان می تواند صاحب باوری صادق باشد بدون آنکه صاحب معرفتی باشد. از اینرو این پرسش مطرح می شود که چه امری باور صادق را به معرفت تبدیل می کند؟ از زمان باستان تا امروز این عنصر سوم در تحلیل معرفت، مفهوم توجیه (justification) قلمداد شده است. به سخن دیگر برای اینکه مدعی معرفت باشیم باور ما نه تنها باید صادق باشد، بلکه باید در عین حال موجه هم باشد. در نتیجه بخش عظیمی از تحقیقات معرفت شناسی به بررسی این سه عنصر، و در قرن بیستم به خصوص به عنصر سوم یعنی مفهوم توجیه اختصاص داشته است. مساله گتیه دقیقا در پرتو این تحلیل های باستانی و امروزی مطرح می شود. «اینکه اگر کسی باور صادق موجهی داشته باشد که P ، آنگاه اوم می داند که P». گتیه منکر دقت این تحلیل از معرفت است. روشی که برای اثبات حرف خود اتخاد می کند، همان روشی است که بسیاری در مورد اثبات عدم کفایت دو شرط باور و صدق برای تحلیل معرفت پیش می گرفتند. ( «اینکه اگر کسی باور صادقی داشته باشد که P ، آنگاه او می داند که P» )یعنی ارائه ی مثال های خلاف. ابتکار و نوآوری گتیه کشف این مثال های خلاف بود که از دیرباز از همه پوشیده مانده بود. کسانی که مثال های خلاف او را نپذیرفتند، سعی کردند مفهوم توجیه یا باور موجه را ( اینکه چه امری موجب می شود باور، موجه تلقی شود. ) پیچیده و پیچیده تر کنند. آنان که مثال های خلاف او را پذیرفته اند، سعی کرده اند تا عنصر چهارمی به سه عنصر باور، صدق و توجیه در تحلیل معرفت اضافه کنند.
مساله گتیه سبب شده است تحلیل سه گانه ی معرفت با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد. و در دامن زدن به تحقیقات معرفت شناسی دو سه دهه ی گذشته نقش مهمی داشته است. بخشی از نظریه های جدید معرفت شناسی مانند نظریه ی علی معرفت ( The Causal Theory Of Knowledge )، نظریه ی شرطی و غیرشرطی معرفت ( Defeasibility Analysis Of Knowledge ) یا نظریه های قابلیت اطمینان معرفت (Reliabilism ) همواره به مهار مثال های خلاف گتیه معطوف بوده اند.
لیکن باید توجه داشت که این بخش از معرفت شناسی فقط به مبحث معرفت گزاره ای ( Proposibonal Knowledge ) معطوف است. اینکه اقسام دیگر معرفت کدامند و تا چه حد به معرفت گزاره ای قابل تاویل اند، یا نقش معرفت گزاره ای در ساختار آن ها چیست ، مباحث تحقیقات پردامنه ای هستند.
شاپور اعتماد
مجله ارغنون، زمستان 1386
این پیشگفتار، به منزله ی سرآغاز جستارهایی در زمینه ی معرفت شناسی معاصر است، که توسط «علی حسین خانی» و در وبلاگ شخصی ایشان، انتشار یافته است. هدف من از ارائه ی این پیشگفتار، نشان دادن این بود که چالش گتیه تا چه حد در شکل گیری معرفت شناسی معاصر نقش داشته است. جستارهای ارائه شده توسط جناب حسین خانی، شامل پاسخ های متعددی از جانب معرفت شناسان سرشناس معاصر، به چالش گتیه است.
شاید بپرسید، پس چرا در این مقدمه سخنی از خود «مساله گتیه» نرفته است؟ در پاسخ باید بگوییم در خود این جستارها، این مساله توضیح داده شده و پاسخ ها هم به فراخور آن نگاشته شده اند. خود جناب حسین خانی اشاره می کنند که این یادداشت ها تمامی مباحث معرفت شناسی پیرامون موضوع اساسی «چیستی معرفت» را دربر نمی گیرند، بلکه به اهم آن ها آن هم به طور مختصر پرداخته شده است، تا ذهن خواننده را برای مواجهه با رویکردهای گوناگون معرفت شناسی معاصر آماده کنند.
امیدوارم این جستارها مورد توجه دوستان عزیز قرار بگیرد. با تشکر از همه ی شما.