پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد
پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد

به انجمن حکمت و فلسفه ابیورد خوش آمدید
 
الرئيسيةمكتبة الصورأحدث الصورجستجو
سوال جستجو
نتائج البحث
بحث متقدم بحث متقدم
ثبت نامورود
فهرست پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد

چرا آمریکا فیلسوف بزرگ ندارد ؟
گفتگویی با آلبر کامو
برترین هنر کدام است ؟

مدرنیته در برابر پست مدرنیته

شک و یقین در هنر وفلسفه

امر قدسیِ یونان و عسرت مدرنیته (متن کامل)

باشلار و گستره روانشناختی امر تخیل

شش پرسش اساسی درباره هنر پست مدرن

نيچه، داستايوسكي، نهيليسم
زیبایی شناسی اگزیستانسیالیستی و سینما

فلسفه موسیقی

میراثی از فلسفه باستان: موسیقی کیهانی

اسلاوی ژیژک و نگرشی روانکاوانه به سینما

زیباشناسی دیوید هیوم
مفهوم فرم در هنر
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر

بررسی تطبیقی فن شعر ارسطو و بوطیقای خواجه نصیر طوسی

سنت آگوستین و ماهیت دیالکتیک هنر

تدریس شفا و قانون در اروپا

زندگینامه حکیم ارد بزرگ

آشنایی با دکتر غلامرضا اعواني
زندگی‌نامه ویتگنشتاین
آشنایی با پائولو فریره فیلسوف بزرگ تعلیم و تربیت
دکتر سید جواد طباطبایی

زندگينامه دكتر سيديحيي يثربي
زندگی و آثار کواین

براين مگي

ژیل دلوز

«ويلارد ون ارمان كواين»

زندگی و اندیشه ریچارد ررتی

دکتر ضیاء موحد

جان ديويي

دکتر سعید انواری

دکتر محمد خوانساری

دکتر نصرالله حکمت

دکتر قاسم پورحسن

دکتر عبدالکریم رشیدیان

دکتر فرشته نباتی

سر مایکل دامت

دکتر سروش دباغ

جان هیک

دكتر سيد احمد فرديد

لوئی ‌آلتوسر

دکتر کریم مجتهدی

زندگی من ؛ گفتگو با استاد ملکیان

داوریِ داوری و خروش سروش

دکتر محمد اردشیر

هیوم پیامبرِ ویتگنشتاین

اهمیت کارل پوپر - ماریو بارگاس یوسا

ریشه‌های جهانی شدن به قرن 16 باز می‌گردد

دونالد دیویدسن

نقد بومي سازي غايت و روش در علوم انساني

دو گفتگو راجع به مسائل فلسفه علم

نقد ايدئولوژی گرايی در علوم انسانی

روش بیزی و فلسفه شناخت

توصیف سودمند به جای تجویز در علوم اجتماعی

ماهیت علوم اجتماعی در رئالیسم انتقادی باسکار
"نقد گفتمان علوم انساني بومي"(جلد اول)
استقلال علوم و استقلال علل شناسی و خواص شناسی در علم
فرمول پذيری رياضياتی علوم
کامپیوتر شطرنج باز
در ابطال ناپذیری گزاره ی استقرایی
معمای مربوط به نسبیت.
کوانتوم مکانیک و دانش ذهنی
درباره نظریه انتخاب طبیعی داروین
حس نیروی جاذبه
معمارانیدن فلسفه پدیدارشناسی
دیالکتیک اثر هنری
هنر چهل تكه، زيبايي شناسي انتقادي آدورنو(1)
هنر چهل تكه: زيبايي شناسي انتقادي آدورنو (2)
فلسفه هنر از ديدگاه ماركس
فیلموسوفی Filmosophy
سینما بدون ذات
نگاهی به مد
نامه سرگشاده به فرويد
روانشناسی اگزیستانسیالیستی
نظریه ی شخصیت
فلسفه تشکیل و کامل شدن شخصیت درسن 5سالگی چیست
خلاقیت 'بخشی از دیوانگی است'
توهم یا واقعیت
منفعت طلبی
فوکو، عقلانیت و خواست جنون
تلاقي روان شناسي و علوم اعصاب
دفاع عبدالکریمی از هایدگر / آیا از ما می‌خواهند هایدگر نخوانیم؟
ویتگنشتاین و فلسفه ریاضی
داعش تدریس شیمی و فلسفه را ممنوع کرد!
زبان و زمینه، درآمدی بر فلسفه زبان
تعریف صدق نزد فرگه
نقدی بر هستی شناسی مفاهیم فرگه
جستجو
 
 

نتائج البحث
 
Rechercher بحث متقدم
المواضيع الأخيرة
»  81 Motivational Quotes By The The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani That Will Keep You High-Spirited
درباره ی متافیزیک درمان Icon_minitimeالأربعاء فبراير 10, 2021 5:07 pm من طرف پوریا آریازاده

»  25 Motivational Quotes By The The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani, The Author of The Red Book
درباره ی متافیزیک درمان Icon_minitimeالأربعاء فبراير 10, 2021 2:07 pm من طرف پوریا آریازاده

» 38 Insightful Quotes By The The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani That Will Polish Your Reasoning
درباره ی متافیزیک درمان Icon_minitimeالأربعاء فبراير 10, 2021 2:03 pm من طرف پوریا آریازاده

» 44 Quotes By The The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani, The Founder Of The Philosophy Of Orodism
درباره ی متافیزیک درمان Icon_minitimeالأربعاء فبراير 10, 2021 1:55 pm من طرف پوریا آریازاده

»  70 Top The The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani Quotes To Enlighten Your Mind
درباره ی متافیزیک درمان Icon_minitimeالأربعاء فبراير 10, 2021 1:53 pm من طرف پوریا آریازاده

»  The Philosophy of The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani
درباره ی متافیزیک درمان Icon_minitimeالإثنين فبراير 08, 2021 3:42 pm من طرف sahand

»  Quotes of The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani
درباره ی متافیزیک درمان Icon_minitimeالإثنين فبراير 08, 2021 3:39 pm من طرف sahand

»  10 Greatest The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani Quotes , Philosophy
درباره ی متافیزیک درمان Icon_minitimeالإثنين فبراير 08, 2021 3:36 pm من طرف sahand

»  25 Inspiring Quotes By The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani That Will Serve As An Anchor In Tough Times
درباره ی متافیزیک درمان Icon_minitimeالأحد فبراير 07, 2021 3:01 pm من طرف پوریا آریازاده

تدفق ال RSS

Yahoo! 
MSN 
AOL 
Netvibes 
Bloglines 
أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
پوریا آریازاده
درباره ی متافیزیک درمان Vote_rcapدرباره ی متافیزیک درمان Voting_barدرباره ی متافیزیک درمان Vote_lcap 
sahand
درباره ی متافیزیک درمان Vote_rcapدرباره ی متافیزیک درمان Voting_barدرباره ی متافیزیک درمان Vote_lcap 
sarina
درباره ی متافیزیک درمان Vote_rcapدرباره ی متافیزیک درمان Voting_barدرباره ی متافیزیک درمان Vote_lcap 
vida 2
درباره ی متافیزیک درمان Vote_rcapدرباره ی متافیزیک درمان Voting_barدرباره ی متافیزیک درمان Vote_lcap 
mahshid
درباره ی متافیزیک درمان Vote_rcapدرباره ی متافیزیک درمان Voting_barدرباره ی متافیزیک درمان Vote_lcap 
elham akbari
درباره ی متافیزیک درمان Vote_rcapدرباره ی متافیزیک درمان Voting_barدرباره ی متافیزیک درمان Vote_lcap 
Admin
درباره ی متافیزیک درمان Vote_rcapدرباره ی متافیزیک درمان Voting_barدرباره ی متافیزیک درمان Vote_lcap 
بهاره
درباره ی متافیزیک درمان Vote_rcapدرباره ی متافیزیک درمان Voting_barدرباره ی متافیزیک درمان Vote_lcap 
behnam
درباره ی متافیزیک درمان Vote_rcapدرباره ی متافیزیک درمان Voting_barدرباره ی متافیزیک درمان Vote_lcap 
ورود
نام كاربر:
كلمه رمز:
ورود اتوماتيك در بازديدهاي بعدي: 
:: كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟
أو


پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد :: شناخت فلسفه :: متافیزیک
 

 درباره ی متافیزیک درمان

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
elham akbari

elham akbari


تعداد پستها : 106
تاريخ التسجيل : 2014-02-12
آدرس پستي : همین جا ، در نزدیک شما زندگی میکنم !

درباره ی متافیزیک درمان Empty
پستعنوان: درباره ی متافیزیک درمان   درباره ی متافیزیک درمان Icon_minitimeالثلاثاء أكتوبر 21, 2014 4:20 am

(متن زير يك تأمل و گونه­اي تفلسف از منظرگاه شخصي نگارنده است. اين نخستين باري است كه نگارنده بخش­هايي از فلسفه­ورزي­هاي خاص خودش را صريحاً در معرض ديد مي­گذارد و برايش بسيار بسيار مهم­اند و اگرچه شعله­اي سوسوزن و كم رمق است و با دمي خاموش مي­شود، اما حاصل سايش و فرسايش جسم و جان نگارنده است و پهلواني در خاموش كردن آن نيست، بلكه در فروزاندن آن با نقد مبرهن و مستدل است، بلكم رمقي به جان اين فرهنگ بيافتد كه پس از صدرا فكر كردن را از يادش برد. هيچ داعيه­ا­ي نمي­تواند يك­بار براي هميشه قطعي باشد و ترس از نقد شدن نبايد مانع از انتشار خويش در اوراق متن باشد. چندسالي است كه تفسلف اين و آن را حكايت مي­كنم و هيچ. اين بار از زبان خودم مي­نالم اميد است دست كم اين نوشته باعث گوشه­ي چشمي كيمياساز شود).



براي توضيح دقيق­تر «متافيزيك بقراطي» بهتر است به مفهوم پارمنيدسي هوسرل يعني "نگرش طبيعي" باز گرديم و اصطلاح كليدي بسيار مهمي از وي را بازتفسير كنيم، يعني "گمان­هاي ميرندگان". اين اصطلاح بسيار بسيار مهم است و تعمق در آن مرا به نقد مسئله­ي بسيار مهمي رساند كه آن را "متافيزيك درمان" مي­نامم. نگرش طبيعي اصطلاحي پارمنيدسي است كه پارمنيدس و همتاي او يعني هراكليتوس آن را آن­گونه كه ارتگا يِ گاست مي­گويد به مثابه يك كنش انتقادي در مقابل باورهايي از پيش پذيرفته و عادت­واره­اي توده­ي "بسياران" كه آن را "دوكسا" مي­ناميدند به كار بردند. در واقع كار آنها يك "پارا-دوكسا" بود به معناي تقابل با "نگرش طبيعيِ بسياران". در شعر پارمنيدس چنين آمده است:

خداي­بانو

با مهرباني

مرا خوش­آمد گفت

دست راستم را در دستانش گرفت

و خطابم كرد

اين واژگان را بر زبان راند:

آه جوان! همراه با راهنمايان بي­مرگ بودي و

ماديان­هايي كه تو را آوردند تا به خانه­ي من برسي،

خوش آمدي!

چراكه هيچ تقدير غمگنانه­اي نبوده است كه وادارت كند به اين راه بيايي

(كه براستي، بسيار دور از مسير آدميان، واقع است)

مگر تميس و ديكه.

پس واجب است بر تو با همه­چيز بهنگام شوي؛

از يك سو

قلب تزلزل­ناپذيرِ نيك-مدورِ حقيقت

و از ديگر سو

گمان­هاي ميرندگان

كه در آنها هيچ متقاعد شدن راستيني نيست".

در اينجا راه حقيقت از راه ميرندگان جدا مي­شود و سفر در اين راه برخلاف اديسه­ي پيشالوگوسي داراي "تقديري غمگنانه" نيست. اينجا گسست از موقعيت تراژيك اسطوره­اي كه ميل به سفر دردناك را برمي­انگيزاند رخ داده است؛ يعني در وضعيت ميتولوژيك كه "محسوس بودن يعني درد كشيدن" و حضور امري است كه بايد از آن عزيمت كرد و در پي غياب گام در "سفري دشخوار و تلخ در دهليزهاي خم اندر خم و پيچ اندر پيچ و در پي هيچ" نهاد. اما در وضعيت لوگوسي حضور امري دووجهي است از آن حيث كه وضعيت تثبيت شده­ي عادوت­واره­­اي است كه ماحصل گمان­هاي ميرندگان است و تلاش­هاي محافظه­كارانه­ي ايشان براي ابقاء آن شرايط موجود است بايد به چالش كشيده شود و در تضاد با آن به شيوه­اي مبارزه­جويانه ايستادگي كرد و پا در سفري دشخوار نهاد اما اين­بار تلخ نيست، بلكه بالاترين لذت ممكن يعني لذت دانستن را داراست. تفسير متفاوت من از عبارت كليدي "گمان­هاي ميرندگان" و در نتيجه تفاوت نگاه من با سنتي كه با اين اصطلاح در ارتباط بوده است به­ويژه سنتي افلاطوني در اين است كه برخلاف افلاطون كه تكيه­ي اين عبارت را بر مفهوم "گمان" مي­ديد و آن را با "اپيستمه" متقابل كرد و بين تغيير و ثبات، بين ذات و نمود و غيره تمايز ايجاد كرد، من تكيه را بر مفهوم "ميرندگان" مي­گذارم، يعني به نظر من براي پارمنيدس "گمان­هاي ميرندگان" از آن حيث بي­اعتبار است كه محصول عطف به ميرندگي هستند نه محصول گمان بودن، زيرا تفسير افلاطوني با عبارت بعدي پارمنيدس ناخوانا است، آنجاكه مي­گويد "هستي و آشكارگي همان­اند" و يا آنجاكه مي­گويد "آنچه آشكار مي­شود و آنچه آشكارگي به خاطر آن هست يكي هستند". در كلِ سنت فلسفه­ي غرب تا قبل از هوسرل و به نحوي حتي در خود هوسرل و تا به امروز اين تمايز افلاطون بين اپيستمه و دوكسا اساس تفلسف بوده است و جبهه­گيري­هاي مدرن و پسامدرن در بين مدافعين و مخالفين در واقع متكي بر ترجيح اپيستمه بر دوكسا يا بلعكس بوده است. اما اگر ما چرخشي اساسي را ضمن برگرداندن تكيه بر «ميرندگان» اعمال كنيم چه چيزي كشف خواهد شد؟ آنچه كشف خواهد شد بي­نهايت تكان دهنده و خيره كننده است و مي­تواند هزارتوهاي عظيمي از تاريخ فلسفه را بگشايد. اگر دوكساي بسياران از حيث گردآمدن آن حول ميرندگي غير فلسفي باشد ما در وهله­ي نخست به اين نتيجه خواهيم رسيد كه فلسفه­اي كه به هر معنا حول مفهوم مرگ­آگاهي تأسيس مي­شود يك گمان دوكسايي و بي­اعتبار است. مرگ در اينجا نهايت نگاه پراتيك و عملي است. انسان­ها در نتيجه­ي دغدغه­هاي زندگي شخصي­شان به چينش نگاه­هايي و اتخاذ باورهايي دست مي­زنند كه حل­ناپذيرترين آنها مسئله­ي مرگ است. انسان­ها مرگ را به مثابه­ي دردي بي­درمان تلقي مي­كنند و در نگرش طبيعي تلاش­شان اتخاذ باورهايي است كه بتوانند مواجهه با مرگ را تبيين كنند. اين امر چيزي است كه مرا به كشف آنچه متافيزيك درمان مي­نامم سوق داد. متافيزيك درمان چيست؟ بياييد از اولين نمود آن در تاريخ بشري آغاز كنيم، يعني اولين جايي كه يك مسئله­ي اصيل را قرباني كرد: الهيات. خدا در حالت آغازينِ مواجهه­ي انساني در تجارب­اش از خود و جهان، در مرز آشكارگي­ها به مثابه پرسش از امر قدسي آشكار مي­شود، امري كه همواره خود را به مثابه ساحت سخت تاريك در حوزه­ي استفهام و نه فاهمه آشكار كند، يعني ديالوگي ناشي از سئوال كردني كه مي­خواهد سكوت خدا را در يك منظرگاه اپيستميك بشكند. يعني به بيان آمدن امري سخت تاريك به صورتي كه اقرار به هستي­اش كند و نيستي را از خود نفي كند. حال متافيزيك درمان در عهد شمنيسم اين ساحت را تبديل به يك موقعيت درمان­گرانه كرد. يعني آن وضعيت محض شناختي، متكي بر وضعيت ميرندگي پرسشگر شد. يعني سئوال اصيل به جاي پرسشي كه فقط مي­خواهد از زبان خود خدا پاسخ به هستي­اش را بشنود، تبديل به اين سئوال مي­شود كه آيا خدايي هست كه باعث ناميرايي من باشد؟ يعني استفاده از اين ساحت در جهت التيام دردها. خدا آرام آرام از جايگاه عرشيِ شناختي­اش به مثابه پرسشي همواره خودزايا به يك جايگاه پزشكي تنزل يافت. حال در قرون وسطي با بوئتيوس خداي­بانوي حقيقت تبديل به تسلا­دهنده و درمانگر مي­شود كه اين امر در تركيب مانوي-مسيحي كليسايي، متافيزيك درمان را رسماً وارد فلسفه كرد. چيزي كه به هيچ وجه اتفاقي نيست كه ابن­سينا را به اين سمت مي­كشاند كه كتاب پزشكي­اش را قانون (نوموس) بنامد و كتاب فلسفه­اش را شفاء و در سنت اسلامي حكمت به همان ميزاني به معناي فلسفه است كه به معناي پزشكي است، چونانكه امروز تصوير ابن­سينا سر از داروگياهي فروشي­ها در مي­آورد. البته ريشه­ي اين اتفاق در خود افلاطون است آنجاكه با خواندن فوق از پارمنيدس جهان محسوس را دوكسا و جهان ايده­ها را كه به طور سلسله­مراتبي ذيل ايده­ي خير قرار مي­گيرند اپيستمه ناميد. افلاطون به شدت درگير مسئله­ي مرگ است و كل آثار او به يك معناي ويژه حول مرگ سقراط چيده مي­شوند. در واقع پرسش بنيادين افلاطون يعني "حقيقت چيست؟" قابل بازگشت به پرسش گيلگمش است: [برادرم انكيدو مرد، من هفت شبانه روز جسدش را بر دوشم حمل كردم اما زنده نشد و كرم­ها در پيكرش ريشه زدند، من نيز خواهم مرد] من چرا بايد بميرم؟ جسد سقراط بر دوش افلاطون در آثارش حمل مي­شود: "آنانكه از مسيري درست به فلسفه مي­پردازند بي­آنكه ديگران بدانند تمام عمر در آرزوي مرگ­اند". مرگ در واقع مسير افلاطون را به نحو غمگنانه غرق در دو تقدير اصلي ميتولوژيك مي­كند: تقدير آتلانتيسيِ پارسي و تقدير اتوپياييِ يهودي. اين دو تقدير زمان­شناسي افلاطون را از اكنونيتِ متمد و جاري تهي مي­كنند. افلاطون در دام سياست پراتيكي مي­افتد كه آغاز اصلي متافيزيك درمان است. تقدير فارسي تقديري است كه همواره اكنونيت خود را تخريب مي­كند تا آن را تبديل به نوستالوژيا كند و به شدت خودهاي ديگر را به ضد خود ضمن جداسازي ضمني خود عطف به اين گذشته­ي آرماني بدل مي­كند. اين امر در افلاطون و شاگرد او ارسطو نيز با متمدن ناميدن خود و بربر ناميدن غير خود تبلور يافت. اين تقدير فارسي همواره يك گذشته­ي طلايي را توليد مي­كند و اكنون را دوران زوال مي­داند و ديگران را مسبب زوال. اما تقدير يهودي آينده­اي طلايي را انتظار مي­كشد و ديگران را مسبب به تأخير افتادن اين آينده. هردو تقدير به شدت تراژيك­اند و كمدي هميشه محصول برخورد اين دو تقدير بوده است. مثال خير افلاطون تركيبي است از آتلانتيس فارسي و اتوپياي يهودي كه فلاسفه را در زيربنياد خود به عهد ميتولوژي بازگرداند كه رسماً در بوئتيوس و ساير آباي كليسا كه بعلاوه­ي افلاطون متأثر از ماني به­واسطه­ي اگوستين نيز بودند مفصل­بندي شد. متافيزيك درمان در اعصار جديد در نزد هگل، شوپنهاور و هايدگر بيشتر دچار تقدير فارسي بود و در نزد ماركس، نيچه، كيركگارد و ويتگنشتاين بيشتر دچار تقدير يهودي. آنها با رد متافيزيك سقراطي در متافيزيك بقراطي سقوط كرده­اند. همه­ي اين اشخاص فلسفه را حول مسئله­ي مرگ چينش مي­كنند. آنان فلسفه را به مثابه درماني براي دردي از پيش مفروض تلقي مي­كنند. اين درد، خودِ بودنِ محقق است و هستي دردي فرض مي­شود كه درمان­اش ناهستي است. نگاه درمان­گرانه ضرورتاً تيغ جراحي در دست دارد. فلسفه­ي امروز به شدت نگران، غمگين، پروازده، سانسوركننده و خشن است. (مثلاً خشونتِ هايدگر ميانه ناشي از مواجهه­ي تمدن نوجوان اروپايي با مسئله­ي بنيادين سكوت خدا بود كه شرق پير از عهد لائوتسه شكستن اين سكوت را با هزار ابزار آزموده بود، ليك اروپاي نوجوان هايدگري در «درباره­ي راينِ» هولدرلين اين ممارست را با تكيه بر متافيزيك درمان به مرگ­آگاهي دازاين ملّي فروكاست و «تنها خدايي مي­تواند ما را نجات دهد» نشان از سرانجام شوپنهاوريسم هيجان­زده­اي است كه مي­خواست به شرق كهنه­كار تمثل بجويد، ليك با وجود دازاين مرگ­هراس، مسئله­ي فروبستگيِ ساحت قدس برايش همان داستان گيلگمش را تكرار كرد). اگزيستانسياليسم اوج انحطاط فلسفه در يك نگرش دوكسايي مشرف به مرگ بود، چيزي كه به راحتي در فرانسه اجازه داد نظريه به صورت كاملاً گزين­گويانه حول شيوه­هاي زندگي پيشا فلسفي گرد آيد و ادبيات جاي فلسفه را بگيرد كه در اين جمله­ي كامو اين امر كاملاً نمودار مي­شود: مهم­ترين مسئله­ي فلسفه خودكشي است.

در واقع متافيزيك درمان از آن حيث امري خوف­ناك است كه اجازه مي­دهد فلسفه­ي جاويد فقط حول دغدغه­ي جاودانگيِ انسان گرد آيد، خداي جاويد فقط از آن حيث حائز اهميت باشد كه وجودش از مسئله­ي مرگ ابدي پيشگيري مي­كند، علم جاويد فقط از آن حيث باارزش است كه از ميرايي انسان جلوگيري كند.

البته علم پزشكي به خودي خود غلط نيست. به هر حال خودِ علم پزشكي يك علم مشروع است يعني دانشي كه تلاش مي­كند ضمن يك وظيفه­ي محض شناختي دردهاي عيني و واقعي را نيز درمان كند. حال خود مرگ نيز از آن حيث كه يك مسئله­ي عيني است مي­تواند موضوع تحقيقات علمي باشد، اما قضيه آنجايي خوف­ناك است كه نگاه متافيزيكي است. يعني چيزي در اساس قرار مي­گيرد كه هر حوزه­اي از نظر و عمل انسان را پيشاپيش مصادره مي­كند و معناي آنها را به خود متكي مي­كند. از اين حيث است كه فلسفه در هردو حالت غربي و شرقي آن دچار يك بحران اساسي است، اين بحران ناشي از درك نكردن پيام اصلي پارمنيدس است. فلسفه­ و هر دانشي نبايد متكي بر عملكردهاي طبيعي­انگارانه­ي عملي بنا شوند كه محور اصلي آنها مسئله­ي مرگ است. اپوخه­ي راستين پديدارشناسانه زماني مي­تواند اعمال شود كه در واقع از اين نگرش طبيعي و مهم­ترين وجه آن يعني مرگ­آگاهي بگسلد. اگر ما چه پديدارشناسي و چه هر فلسفه­ي ديگري را بخواهيم صرفاً از آن حيث بنگريم كه به درد مي­خورد، دچار متافيزيك درمان خواهيم شد. اين يعني اينكه ما عملِ از پيش­پذيرفته­ي­مان را تبديل به نظريه مي­كنيم و از نظريه­ها صرفاً در جهت توجيه باورهاي از پيش پذيرفته­ي­مان استفاده مي­كنيم....

نویسنده: علی نجات غلامی

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
درباره ی متافیزیک درمان
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
+
 مواضيع مماثلة
-
» بنیادهای متافیزیک: بازخوانی پارادوکس های زنون
» بنیادهای متافیزیک: بازخوانی پارادوکس های زنون
» منظور هایدگر از آخرالزمان به تمامیت رسیدن متافیزیک است
» گرفتار شدن در روزمرگی، بلای خاموش عرصه بهداشت و درمان است. استاد فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی
» گاهی تنها راه درمان روانهای پریشان، رفتن به سوی رخدادهای تازه است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد :: شناخت فلسفه :: متافیزیک-
پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد :: شناخت فلسفه :: متافیزیک+
پرش به:  
©phpBB | انشاء منتدى | منتدى مجاني للدعم و المساعدة | التبليغ عن محتوى مخالف | آخر المواضيع