در این بخش قصد دارم توضیحاتی در مورد آنچه تجربه ی شخصی من از مطالعه ی فلسفه ی تحلیلی است، ارائه کنم، امید است افراد علاقمندی که می خواهند در این حوزه مطالعاتی داشته باشند، از آن بهره ببرند.
فلسفه تحلیلی در ابتدا به حوزه ای اطلاق می شد که از راه تحلیل زبانی می کوشد به بحث های فلسفی بپردازد. آغاز این جنبش، با شکل گیری نحله ی منطق گرایی همراه بود. به همین علت، یعنی جنبه ی تحلیل دقیق منطقی و زبانی، بر آن نام فلسفه تحلیلی گذاشتند. به مرور زمان در عین اینکه این رویکرد در جهان انگلیسی زبان بسیار پرطرفدار گشت، فیلسوفان بسیاری که به حوز ای مختلفی در فلسفه مشغول بودند، خود را شایسته ی این عنوان دانستند، و این عنوان به طور کلی به «فلسفه روز انگلیسی زبان» اطلاق شد. امروزه می توان گفت آنچه «فلسفه تحلیلی» خوانده می شود مجوعه ی متنوعی از رهیافت ها در شاخه های مختلف فلسفه است. در نهایت هیچ خصلتی یگانه ای نمی توان یافتکه بتوان فلسفه تحلیلی را بر حسب آن تعریف دقیق کرد.
اما اگر پیش زمینه ای در این نوع فلسفه ورزی نداشته ایم و قصد داریم با آن آشنا شویم، باید چه کار کنیم؟ توجه به دو نکته در این بحث ضروری است:
1) همان طور که گفتم فلسفه تحلیلی در حوزه ی فلسفه زبان شکل گرفت، اما در آن متوقف نماند و به زمینه های بسیار متنوع دیگر هم تسری پیدا کرد. اما این تغییر، تاریخچه دارد و نامنظم نیست. فیلسوفان تحلیلی در تاملاتشان در فلسفه از زبان به مثابه ابزار فلسفه ورزی آغاز کردند و در امتداد این پژوهش ها، به حوزه های معرفت شناسی، فلسفه علم، فلسفه ذهن و ... کشیده شدند. با تقریب خوبی می توانم ادعا کنم دست کم در فلسفه زبان، نطفه ی کل فلسفه تحلیلی در آثار فرگه نهفته است. آثار فرگه پتانسیل پرورده شدن در قالب پوزیتیویسم منطقی و اتمیسم منطقی از یک سو، کل گرایی و هرمنیوتیک از سوی دیگر را در خود دارد. از طرفی مان طور که گفتم فلسف تحلیلی تاریخچه دارد و این تاریخچه از تاملات زبانی آغاز شده است و به همین علت ریشه در آن دارد. بنابراین نتیجه می گیریم فهم دقیق فرگه سنگ بنا و مهم ترین مقدمه در فلسفه تحلیلی است.
2) دامت در کتاب «خاستگاه های فلسفه تحلیلی» که به زودی توسط انتشارات حکمت منتشر خواهد شد در جستجوی سرمنشا فلسفه تحلیلی به درستی به کانت می رسد. او می کوشد نشان دهد رهیافت فلسفه تحلیلی که از فرگه آغاز می شود و پدیدارشناسی که از هوسرل آغاز می شود هر دو در امتداد پروژه ی کانت هستند. خود کانت هم ملغمه ای از کل دغدغه ای دوره ی مدرن محسوب می شود. در واقع برای فمیدن کانت هم باید جنبش خردگرایی را به خوبی فهمید و هم جنبش تجربه گرایی را.
از این دو مقدمه نتیجه می گیرم که فلسفه تحلیلی هم مانند هر مکتب یا رهیافت دیگری خاستگاهی دارد و برای فهم دقیق آن باید با سرمنشا هایش دست و پنجه نرم کرد. فارغ از مطالعه ی کانت و اسلاف تاثیرگذار او، باید در نظر داشته باشیم که تحلیل منطقی از جهتی در تقابل با رویکرد ذات پندارانه ی افلاطون و ارسطو و از سوی دیگر در تقابل با کل گرایی و دیالکتیک هگلی شکل گرفته است. بنابراین قبلاز هر چیز کسی که می خواهد فلسفه تحلیل بخواند، باید با تاریخ فلسفه آشنایی مختصری پیدا کند. اما این آشنایی مستلزم شناخت دقیق و موشکافانه نیست. آنچه نقطه ی قوت اصلی فلسفه تحلیلی می باشد، دقت و وضوح است. و همین باعث می شود که تا حد زیادی از پیشینیان مستقل باشد. یعنی برخلاف پدیدارشناسی که مطالعه ی آن مستلزم ارجاع مرتب به افلاطون، هگل، کانت و ... است، در فلسفه تحلیلی نیازی به رویکرد تاریخی به طور جدی نداریم، اما آشنایی مختصر با تاریخ فلسفه لازم است. در این زمینه کتاب های بسیاری با درجات متفاوت تفصیل و دقت وجود دارند و نیازی به معرفی منبع نمی بینم.
اما مواردی وجود دارند که از دیگران مهم ترند. برای مثال مطالعه ی هیوم، کانت و ارسطو از سایرین مهم تر است. برای آشنایی با فلسفه تحلیلی شناخت هگل چندان نیازی نیست، اما شناخت کانت لازم است. بدون مطالعه ی منطق ارسطویی ارزش و توان منطق جدید روشن نمی شود.
پس از آشنایی با تاریخ فلسفه، لازم است مستقیم به سراغ فرگه رفته شود. کتاب هایی که در این زمینه توصیه می کنم خوانده شوند به ترتیب زیر است:
1) گوتلوب فرگه، انتشارات علمی فرهنگی، (توسط نشر نی با عنوان فلسفه فرگه منتشر شده است.)
2) فلسفه فرگه، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
3) مقالات فارسی تالیفی درباره ی فرگه مانند مقاله ی پرمحتوای آقای ضیاء موحد.
4) مقالات ترجمه شده فرگه مانند «درباب معنی و مصداق»، «اندیشه ها» و ... (در صورتی که انگلیسی می دانید به مقاله ی مهم «نکته هایی در مورد «درباره ی معنا و مصداق»» که متاسفانه هنوز ترجمه نشده است و از آخرین نوشته های فرگه می باشد، هم رجوع کنید. عنوان انگلیسی را به خاطر نمی آورم. اما در مقاله آقای موحد به آن اشاره شده است.)
تا اینجا فرد با کلیات فلسفه فرگه به خوبی آشنا شده است. برای آشنایی تخصصی بیشتر آثار بهترین مفسر او «مایکل دامت» دربار ی فرگه توصیه می شود. شرح های دامت بر فرگه در عین دقت و تفصیل، انتقادهای دامت را هم در بردارند و از این جهت بسیار مفیدند.
بعد از فرگه مطالعه ی راسل را از راه کتاب «اتمیسم منطقی» او که توسط آقای جلال پی کانی ترجمه شده است، پیگیری کنید. هر چند کتاب سه جلدی مبانی ریاضیات او بسیار مهم است و پایه ی منطق جدید شناخته شده است، اما برای مطالعه ی فلسفه زبان و منطق او دست کم در مرجله ی آشنایی لازم نیست. پس از اتمیسم منطقی به گمان من بهتر است به «فلسفه تحلیلی در قرن بیستم» که به فارسی هم ترجمه شده است مراجعه کنید که فلسفه تحلیلی زبان را از رهگذر تاریخی بررسی می کند.
بعد از راسل باید به سراغ ویتگنشتاین اول بروید. ابتدا درس گفتارهای دکتر سروش دباغ با عنوان «سکوت و معنا» توصیه می شود (یا کتاب های مشابه) و پس از آن کتاب «مقدمه ای بر تراکتاتوس ویتگنشتاین» نوشته ی خانم انسکوم. حالا می توانید به سراغ خود تراکتاتوس با ترجمه ی آقای ادیب سلطانی بروید.
در اینجا با ویتگنشتاین اول به خوبی آشنا شده اید. بهتر است به سراغ پوزیتیویس منطقی بروید. در این زمینه کتاب های بسیاری وجود دارند. سعی کنید آثار خود اعضای حلقه را مطالعه کنید. کتاب «فلسفه و نحو منطقی» کارناپ توسط نشر مرکز منتشر شده است، کتاب «زبان، حقیقت و منطق» آیر، با ترجمه بزرگمهر، و بعد از آن «فلسفه علم» کارناپ هم مفید هستند. مقالات و کتب دیگری هم در مورد این نحله منتشر شده است که مفید هستند و با مقداری جستجو می توانید آنها را بیابید.
پس از آن باید به سراغ کتابهای آبی و قهوه ای ویتگنشتاین بروید تا با ویتگنشتاین دوران گذار آشنا شوید. پس از آن مستقیما به سراغ «پژوهش های فلسفی» او بروید. بیان ساده ی ویتگشتاین به گمان من خواننده را تا حد زیادی از شرح های تخصصی بی نیاز می کند.
فردی که این مراحل که گفتم را طی کند با فلسفه تحلیلی زبان آشنایی کلی حاصل کرده است. نیمه ی دوم قرن بیستم در حیطه فلسفه زبان بسط اندیشه های مطرح شده در نیمه ی اول است.
تا اینجا شما با فلسفه تحلیلی در نیمه اول قرن بیستم آشنا شده اید. نیمه ی دوم قرن بیستم، دوره ی انفجار تعداد فیلسوفان تحلیلی و شاخه های متعدد فکری و موضوعی است. در اینجا فرد باید ببیند که می خواهد مطالعاتش را در کدام زمینه به طور تخصصی ادامه دهد. چرا که هر کدام از شاخه ها و رویکردها، به قدر کافی گسترده و پیچیده هستند.
اما قبل از انجام این کار هنوز یک فیلسوف وجود دارد که نمی توان آن را نادیده گرفت: کواین!
فردی که بخواهد کواین را به طور تخصصی بخواند باید با منطق ریاضی و به خصوص کتاب «مبانی ریاضیات» راسل و وایتهد به خوبی آشنا باشد. همین طور باید با تاریخ علم هم آشنایی داشته باشد. به علاوه کواین به دلیل تاثیر عظیمی که بر فلسفه تحلیلی نیمه ی دوم قرن بیستم قابل نادیده گرفتن نیست.
ابتدا کتاب «معنا و معرفت در فلسفه کواین» خانم سایه میثمی را بخوانید. سپس کتاب «باورها»ی کواین را که توسط نشر اشاره منتشر شده است، اگر پیدا کردید بخوانید. به مقالات ترجمه شده کواین که در بخش کتاب شناسی فلاسفه ذکر کرده ام، مراجعه کنید و همه را به دقت بخوانید. بعد از آن کتاب «از ادراک حسی تا دانش» کواین که توسط انتشارات حکمت انتشار یافته، را بخوانید. پس از آن بهتر است هنوز به کتاب های تخصصی کواین رجوع نکنید! ابتدا کتاب آخر کواین با عنوان «در پی حقیقت» که هنوز ترجمه نشده است را بخوانید. پس از آن به شرط آشنایی با مواردی که گفتم (منطق، معرفت شناسی کلاسیک و تاریخ علم) می توانید به سراغ کتاب های تخصصی کواین بروید که برای مطالعه ی ادامه ی فلسفه تحلیلی ضروری نیست اما بسیار مفید است.
حال باید انتخاب کنید! اگر می خواهید فلسفه زبان را ادامه دهید مستقیم به سراغ دامت، استراسون، پاتنم، کریپکی، دیویدسون و دیگران بروید و آثار آنها را بخوانید.
اگر فلسفه علم را انتخاب کرده اید، در نظر داشته باشید که تعدادی از آثار مهم به فارسی ترجمه شده اند و می توانید ابتدا آنها را بخوانید و بعد به سراغ آثار ترجمه نشده بروید. «فلسفه علم» کارناپ، «جهان بینی علمی» راسل، «منطق اکتشاف علمی» پوپر و کتاب رایشنباخ که توسط انتشارات علمی فرهنگی چاپ شده مقدمه کار شما هستند. همچنین کتاب های آموزشی و کلی تر بسیاری در بازار هست که کلیات مکاتب و رویکردهای فلسفه علم را ترسیم می کنند، و می توانید ابتدا به انها رجوع کنید.
اگر معرفت شناسی را انتخاب کرده اید، ابتدا باید تسلطتان بر دکارت، هیوم و کانت را کامل کنید. کتاب «نظریه ای امروزی شناخت» که توسط انتشارات بوستان کتاب قم منتشر شده است، بهترین کتاب در این مرحله است. در این کتاب مکاتب معرفت شناسی که در پاسخ به چالش گتیه شکل گرفته اند به خوبی معرفی می شوند. پس از آن می توانید به سراغ آثار تخصصی زبان اصلی بروید. به یاد داشته باشید در هر زمینه ای تعدادی از مقالات مهم به فارسی ترجمه شده اند که عمدتا از سایت «نورمگز» قابل دانلود هستند.
اگر فلسفه ذهن را انتخاب کرده اید، کتاب های مقدماتی بسیاری در بازار هست که نظریه های اصلی را معرفی می کنند. به زودی آثار بسیار خوبی هم توسط جناب پوراسماعیل در حال ترجمه هستند که فعلا دوتای اول آنها را در بخش معرفی کتاب، در بخش «فلسفه ذهن» معرفی کرده ام. برای مطالعه ی فلسفه ذهن هم نیاز به تسلط بر دکارت، لاک، لایب نیتس، هیوم، کانت، برکلی و ... دارید.
در زمینه های دیگر مانند فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی، زیبایی شناسی و ... هم برنامه ی دقیقی نمی شناسم. فیلسوفان و کتاب های پراکنده ای در این زمینه وجود دارند. مانند جان رالز در فلسفه سیاسی و کالینگوود در زیبایی شناسی.