پائولو فریره، يکي از مهمترين و تاثیرگذارترین نويسندگان در زمينهي تئوري و ممارست در امر آموزش انتقادي در قرن بيستم است که تأثير زياد وي تا امروز همچنان ادامه دارد، در واقع به عنوان یکی از موثرترین اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت شناخته می شود. آرای تربیتی وی به گونه ای سازمان یافته است که او را به عنوان یکی از مربیان بزرگی که در قرن حاضر در حوزه انتقادی آموزش و پرورش کار کرده است به ما شناسانیده است. او در نوزدهم سپتامبر 1921 در «رسايف»[1] واقع در شمال شرقي برزيل بدنيا آمد. او ابتدا، به عنوان يک فرهيختار يا مربي بزرگسالان، در سطح بينالمللي مشهور شد و اين به دليل آن برنامههاي سوادآموزي بود که او به بسط آن پرداخت و از همين طريق بود که نظرات هسته اي وي، در مورد آموزش انتقادي به وقوع پيوست. نهايتاً، راهکار منتقدانهي وي، به خوبي در وراي زمينهي آموزش بزرگسالان بسط پيدا کرد. «فريره» با جنبشهاي اجتماعي و آموزش بزرگسالان درگير شد؛ بويژه جنبشهايي که با فرهنگ عوام و جنبشهاي بنيادين اجتماعي در درون «کليساهاي کاتوليک»[2] مرتبط مي شد. بعدها توسط «وزارتخانهي آموزش و پرورش برزيل»[3] از او دعوت بعمل آمد تا يک برنامهي ملي سوادآموزي را سازماندهي کند. عليرغم موفقيت در اين زمينه، در کار «فريره» توسط ديکتاتوري نظامي در سال 1964، وقفهاي حاصل شد. «فريره» دستگير و به «شيلي»[4] تبعيد گرديد(مک لارن، 2001، ص109). در دوران تبعيد، «فريره» کار را در محدودههاي جغرافيايي قابل توجهي آغاز کرد. او در تلاشهاي سوادآموزي و در برنامههاي آموزشي ديگر در «شيلي»، «آنگولا»،[5] «موزامبيک»[6]، «کيپ ورد»[7]، «گينهي بيسائو»[8]، «نيکاراگوئه»[9] و مکانهاي ديگر درگير شد(گداتی، 1994، ص79). بعدها در سال 1989 فریره به سمت «دبير کل آموزش»10 برزیل منصوب گرديد(گداتی، 1994، ص98). تحت نظارت وي برنامههاي مترقي بسياري در آموزش بزرگسالان با دوباره پيريزي کردن برنامههاي درسي؛ مشارکتهاي اجتماعي و مجموعهي سياسات جاهطلبانهاي در جهت ايجاد دموکراسي در مدارس، به اجرا درآمد. او در سال 1997 به ديار ابدي شتافت اما ميراث وي و نوع تفکرش همچنان در سرتاسر دنيا زنده ميماند. شايد پربارترين عقيدهي وي اين باشد که آموزش همواره يک عملکرد سياسي است. اين باور براي او، تنها يک شعار نبود. در واقع اين عقيده در فهم تئوري «فريره» در مورد آموزش بسيار مرکزي بنظر ميرسد. از نقطهنظر او آموزش هميشه دربردارندهي ارتباطات اجتماعي است و بنابراين، ضرورتاً شامل گزيش های سياسي نيز ميگردد. «فريره» مصر بر اين نکته است که پرسشهايي نظير، «چه؟»، «چرا؟»، «چگونه؟»، «تا کجا؟» و «براي چه کسي؟»، پرسشهايي اساسي براي هر فعاليت آموزشياند و اينها بمعناي تجردات نميباشند. هر مربي آموزش بايد اين سوالات را بپرسد و پاسخ ها، راهنمايي هاي قاطعي در جهت هر طرح قابل انتقاد آموزشي خواهد بود. از اينرو نه تنها بيطرف بودن در امر آموزش کاري است غير ممکن، بلکه هر شخص مجبور است که مدام متوجه اين نکته باشد که تمام خطمشيها و ممارست های آموزشي داراي دلالات و مفاهيم اجتماعياند. اين سياسات و ممارسات هم قادرند محروميتها و بيعدالتيها را جاودانه سازند و هم برعکس قادرند به ما در بناي شرايطي در جهت دگرسازي و تحول اجتماعي ياري رسانند. با این حال، فریره به سختی های پیش روی خود آگاه بود. می دانست که برای دگرگون سازی نظام آموزشی سنتی، نیاز به تلاش بسیاری است اما با این حال هیچ گاه از پای ناایستاد و با وجود محدودیت های فراوان، اعتقاد داشت باید امروز کاری را که از دستمان بر می آید با منابع اندکی که در دسترس داریم انجام دهیم؛ فقط بدین راه است که فردا خواهیم توانست کاری را انجام دهیم که امروز نمی توانیم کرد(فریره، 1363، ص142).
[1] -Recife
[2] -the catholic church
[3] -the Brazilian ministry of education
[4] -Chile
[5] -Angola
[6] -Mozombique
[7] -Cape Verde
[8] -Guineu- Bissau
[9] -Nicaragua
10 -Secretary of Education