طی 20 سال گذشته، در حوزه ریاضیات و فیزیک مدرن، روش علمی و تئوری جدید و بسیار جالبی به نام "آشوب" پا به عرصه ظهور گذاشته است. تئوری آشوب، سیستمهای دینامیکی بسیار پیچیده ای مانند اتمسفر زمین، جمعیت حیوانات، جریان مایعات، تپش قلب انسان، فرآیندهای زمین شناسی و ... را مورد بررسی قرار می دهد. انگاره اصلی و کلیدی تئوری آشوب این است که در هر بی نظمی ، نظمی نهفته است. به این معنا که نباید نظم را تنها در یک مقیاس جستجو کرد؛ پدیده ای که در مقیاس محلی، کاملا تصادفی و غیرقابل پیش بینی به نظر می رسد چه بسا در مقیاس بزرگتر، کاملا پایا (Stationary) و قابل پیش بینی باشد
نقاط تشابهی بین تئوری آشوب و علم آمار و احتمالات وجود دارد. آمار نیز به دنبال کشف نظم در بی نظمی است. نتیجه پرتاب یک سکه در هر بار ،تصادفی و نامعلوم است، زیرا دامنه محلی دارد. اما پیامدهای مورد انتظار این پدیده ، هنگامی که به تعداد زیادی تکرار شود، پایا و قابل پیش بینی است. وجود چنین نظمی است که باعث زنده ماندن صنعت قمار است، و گرنه هیچ سرمایه گذاری حاضر نبود که در چنین صنعتی سرمایه گذاری کند. در واقع، قمار برای کسی که قمار می کند پدیده ای تصادفی و شانسی است(چون در مقیاس محلی قرار دارد) و برای صاحب قمارخانه، پدیده ای قابل پیش بینی و پایا است (چون در مقیاس بزرگتر (global)، این پدیده دارای نظم است).
همین جا می توان به مصادیقی از این تئوری در حوزه علوم انسانی اشاره کرد. بسیاری از وقایع تاریخی که در مقیاس 20 ساله ممکن است کاملا تصادفی و بی نظم به نظر برسند، ممکن است که در مقیاس 200 ساله، 2000 ساله یا 20000 ساله دارای دوره تناوب مشخص و یا نوعی نظم در علتها باشند(و البته نه لزوما به گونه ای که مارکس معتقد است!!!). در نگرش رفتارگرایی در حوزه روانشناسی، در واقع با نوعی تغییر مقیاس، به نظم رفتاری و قوانین آن دست می یابند و امکان پیش بینی و یا اصلاح اختلالات رفتاری فراهم می گردد، و الا اگر رفتارهای منفرد افراد مد نظر باشد چیزی جز چند رفتار تصادفی و غیرقابل پیش بینی نخواهد بود. روش علمی (متدولوژی) که این تئوری در اختیار ما قرار می دهد، تغییر مقیاس در نگاه به وقایع است به گونه ای که بتوان نظم ساختاری آن را کشف کرد. صد البته، نگاه جدید این منطق به نظم، بسیاری از جدالهای سنتی در مورد برهان نظم و ... در فلسفه را نیز مورد چالش قرار می دهد.
موضوع جالب دیگری که در تئوری آشوب وجود دارد، تاکید آن بر وابستگی (یا حساسیت) به شرایط اولیه است. بدین معنی که تغییرات بسیار جزیی در مقادیر اولیه یک فرآیند می تواند منجر به اختلافات چشمگیری در سرنوشت فرآیند شود. مثال ساده زیر شاید جالب باشد :
اگر مسافری 10 ثانیه دیر به ایستگاه اتوبوس برسد نمی تواند سوار اتوبوسی شود که هر 10 دقیقه یک بار از این ایستگاه می گذرد و به سمت مترویی می رود که از آن هر ساعت یک بار قطاری به سوی فرودگاه حرکت می کند. برای مقصد مورد نظر این مسافر، فقط روزی یک پرواز انجام می شود و لذا تاخیر 10 ثانیه ای این مسافر باعث از دست دادن یک روز کامل می شود. بسیاری از پدیده های طبیعی دارای چنین حساسیتی به شرایط اولیه هستند. قلوه سنگی که در خط الراس یک کوه قرار دارد ممکن است تنها بر اساس اندکی تمایل به سمت چپ یا راست، به دره شمالی یا جنوبی بلغزد، در حالی که چند میلیون سال بعد، که توسط فرآیندهای زمین شناسی و تحت نیروهای باد و آب و ... چند هزار کیلومتر انتقال می یابد، می توان فهمید که آن تمایل اندک به راست و چپ به چه میزان در سرنوشت این قلوه سنگ تاثیرگذار بوده است. مثال بسیار آشنای دیگر، وابستگیهای جسمی و روانی انسانها به شرایط لقاح و سائل ژنتیکی است.
اگر چه چنین وابستگی آشوبناک (Chaotic) به شرایط اولیه را می توان در بسیاری از وقایع جامعه شناسی (از جمله انقلابها) و روانشناسی و .. پیجویی کرد، لکن به جز یک حوزه(که پایینتر به آن اشاره خواهد شد)، تاکنون توجه خاصی بدین مسئله صورت نگرفته است. به این معنا که اغلب برای تمام طول حیات یک پدیده، وزن یکسانی از نظر تاثیرگذاری عوامل درونی و بیرونی در نظر گرفته می شود، در حالی که تئوری آشوب، نقش کلیدی را در شرایط و المانهای مرزی اولیه می داند. ادوارد لورنز، دانشمند مشهور هواشناسی، سالها پیش جمله مشهور خود را که بعدها به " اثر پروانه" (Butterfly Effect) مشهور شد، چنین عنوان کرده است: " در یک سیستم دینامیکی مانند اتمسفر زمین، آشفتگی بسیار کوچک ناشی از به هم خوردن بالهای یک پروانه می تواند منجر به توفانهایی در مقیاس یک قاره بشود". در بسیاری از وقایع جامعه شناختی و سیاسی نیز می توان به جای پیجویی عوامل بسیار پیچیده و نادیده گرفتن عوامل به ظاهر ساده، با جدی گرفتن عوامل به ظاهر بی ارزش به تحلیل صحیحی نسبت به آن واقعه رسید.
[تصویر: 01pz7wknahv5bly8luwn.jpg][/align]
(مبانی تاریخی و فلسفی نظریه آشوب)
واژه آشوب یا بی نظمی قدمتی دیرینه دارد ودر ادبیات و متون باستانی هم امده است . از اسطوره یونانی است که :در اغاز اشفتگی بود و تلاطم ،هیچ چیز نبود به غیر از ماده ای بی شکل و تهی ،فضای بیکران ولا یتناهی .
در بهشت گمشده میلتون امده است:در آغاز چگونه آسمان و زمین از دامن آشوب و تلاطم برخاستند.
اشوب در اعتقادات و تفکرات بشری همواره وجود داشته است. احتمالا بشر اولیه بعلت ارتباط با طبیعت وتحولات آن مفهوم اشوب را بهتر دریافت می کردند اما برای انان دلالت های علمی نداشت و به تعبیر و تفسیرهای غیر علمی و اسطوره وافسانه روی اوردند. در اسطوره چینی به آشوب اشاره شده است که افرینش را در پی اشوب بوجود می اید. بین (xin) و یانگ (yang) از اشوب بوجود می ایند و اقدام به افرینش جهان می کنند. و اشوب را همواره حفظ می کنند. منظومه هزیود در یونان اشوب رامقدم بر آفرینش دانسته است. سردار و ابرامس(1379).
اما بعد از پایان یافتن عصر افسانه و اسطوره دوره ای پدید آمد که انسان به نحو اگاهانه ,و پرسشگرانه با تحولات عالم برخورد نمود در شرق کسانی همچون ،لائوتسه ،کنسیوی،بوداو زرتشت و غیره ظهور کردند که اندیشه انان مبتنی بر پدیده اشوب است. آرتور می گوید در دائوتیزم هیچ نظم فطری وجود ندارد ،جهان با یک اغاز می شود ؛یک ،دو می شود و بسیار وهمین نمونه هایی از تایید پدیده اشوب در زندگی و اندیشه مردم شرق زمین است (سردارو ارامس1379به نقل از اخلاقی).
اندیشه عرفانی و فلسفی مسلمانان و نیز آثار عرفانی مولوی ،حافظ ،پدیده اشوب و تضاد وتناقض را در عالم وجود بصورت مختلف بیان می کند. ودر نهایت اندیشه را بسوی نظمی اصیل و وجودی واحد ،لایزال و-لا**یتناهی سوق می دهد.
دریونان باستان نیز اندیشه فلاسفه طبیعی نشانگر تلاش انان در جهت تبیین علمی تحولات عالم دارد. انان معتقد بوذند که تغییر وتحولات به موجب قوانین رخ می دهد که می توان با کشف ان، بشر را ازترس و ناارامی رهایی بخشد.در میان این اندیشه میتوان از اصل ثبات (پارامنیدس )،تغییر وتحول دائم (هراکلیتوس)،کل در جز(اناکساگوراس)،نظریه اتم (دموکریتوس)و... نام برد. اهمیت این فلاسفه بیش از هر چیزبا تلاش انان در اندیشیدن و فهمیدن بدون کمک اساطیر بود. بنابراین می توان انان را مبدع تفکر آزاد و پیشتازان علم دانست .بعد از فلاسفه طبیعی سوفسطائیان ،سقراط و افلاطون و.. ظهور کردند .که اندیشه را متوجه عالم انسانی نمودند و بدین صورت تامل در باب مفاهیم و مسائل انسانی مورد توجه قرار گرفت . در دوره های بعدی هرچند اندیشه های فلسفی ،عرفانی و دینی در هم امیخته شد اما بطور کلی نظم و کنترل و اندیشه حاکمیت یافت . بعد از رنسانس از عصر روشنگری تاکنون اندیشه های گوناگونی ظهور یافت .که از اعتقاد به حاکمیت قوانین مکانیکی بر عالم تا بی نظمی کاما یعنی باور به اصل صرفه و تصادف گسترده است . بنابراین تنوع اندیشه و رواج اندیشه های انتقادی در این دوره نشان از اصالت اشوب در واقعیت وسیر اندیشه بشر دارد.از این روست که هم اکنون با ارائه نظریه اشوب در غرب می توان گفت پس از قرن ها تخطئه اندیشه غیر غربی علم به دیدگاههای غیر غربی برمی گردد. (سردار ،ابرامس 1379 به نقل از اخلاقی)
ريشه هاي نظريه آشوب در ديدگاه فلسفي هندوئيسم، اسحاق نيوتن نيز ديده مي شود.مبانی نظری ،فلسفی نظریه اشوب را می توان بر اساس مشرب فلسفی ایده الیست های عینی گرا جستجو کرد.(مهرعلی زاده ،در دست چاپ)
نظريه آشوب همچنين مترادف با پيچيدگي است گرچه ريشه در نظريه عمومي سيستم ها دارد(اورمن 19967). موركل (1966) معتقد است كه ديدگاه آشوب رويكرد سودمندي براي تحليل تصميم گيري در زمينه پديده هاي مديريتي است. زيرا بر مبناي منطق فازي است كه به مجادله با منطق دو ارزشي 0 و 1 سنتي مي پردازد كه بر بسياري از روش هاي كمي تصميم گيري (مانند روش هزينه –فايده، نظريه بازي ها، احتمالات ...) تسلط پيدا كرده است. (كوسكو 1993).این نظریه جهان را غیر خطی می داند یعنی رابطه مستقیم علت ومعلولی در طول زمان قابل دسترسی نیست چرا که موقعیت جهان غیر قابل شناخت و بی ثبات است . جهان مدام در پی بیی ثباتی و تغییر بوده و ماهیت ان غیر قابل نظارت و کنترل است. در چنین شرایطی پیش بینی اینده تقریبا ناممکن است. (معینی 1381 به نقل از حسن پور)