ابوعلیسینا حكیم، فیلسوف، طبیب و دانشمند بزرگ ایرانی كه در جهان غرب به «امیر پزشكان» شناخته شده است، در ماه صفر سال ۳۷۰ هجری قمری در شهر بخارا به دنیا آمد و رمضان سال ۴۲۸ هجری قمری درگذشت. زمان درگذشت ابنسینا دوم یا اول رمضان ذكر شده است.
شرفالملك حجتالحق شیخ ابوعلی، حسین عبداللهبن حسنبن علیبن سینا معروف به ابنسینا یا بوعلی سینا، بزرگترین دانشمند ایران و سرآمد حكما و اطبا در ادوار اسلامی و مشهور در سراسر دنیاست كه سهمی عظیم در ترقی و تكامل علم در جهان داشته است. پدرش از مردم بلخ و اسماعیلی بود. وی در عهد سلطنت نوحبنمنصور به بخارا منتقل شد و امور مالی قریه خرمیثن را برعهده گرفت. در نزدیكی قریه خرمیثن، دهی بود بهنام «افشنه» كه عبدالله در آن زنی گرفت به نام «ستاره» كه از وی حسین در اول شهریور ۳۵۹ هجری شمسی برابر با سوم صفر سال ۳۷۰ هجری قمری و فرزند دیگری به نام محمود متولد شدند.
آغاز فراگیری علم
پس از ولادت محمود، هنگامی كه حسین پنجساله بود عبدالله دوباره به بخارا برگشت و پسرانش در آنجا پرورش یافتند و از آنجا كه پدرش عبدالله سخت در تعلیم و تربیت او میكوشید و خانه او محل ملاقات دانشمندان دور و نزدیك بود، ابنسینا تا ۱۰ سالگی تمام قرآن و صرف و نحو را آموخت و آنگاه به فرا گرفتن منطق و ریاضیات پرداخت. هنگامی كه «ابوعبدالله ناتلی» حكیم و فیلسوف و شاگرد «ابوالفرجبن الطیب» به بخارا آمد با اصرار پدر، حسین را برای آموزش علم ریاضیات پذیرفت. حسین فلسفه را نزد او شروع كرد. و پس از آنكه در علم منطق مطالبی از استاد آموخت شخصا به تحقیق و تشریح آن پرداخت تا در آن علم سرآمد شد. در همین حال به تحصیل و تجربه علم طب و درمان بیماران و كشف درمانهای جدید مشغول بود و در عین حال از آموختن فقه و مناظره در آن كوتاهی نمیكرد.
ابنسینا دانشمندی كه در ۱۷سالگی استاد تمام علوم زمان خویش شد
بدینترتیب در ۱۷ سالگی در تمام علوم زمان خود استاد و شهرت او در بخارا فراگیر شد بهویژه در علم طب كه اطبای بزرگ بخارا از درمانهای قاطع این پزشك جوان شگفتزده بودند و در محضر او برای تلمذ حاضر میشدند. در اواخر عمر خود یكبار به شاگرد مورد توجه خویش، جوزانی گفت كه در تمام مدت عمر، چیزی بیش از آنچه كه در ۱۸ سالگی میدانسته، نیاموخته است. در این زمان، نوح بنمنصور سامانی بیمار شد و پزشكان درباری از درمان او عاجز شدند. به سراغ ابنسینا فرستادند و او با معالجه مالیخولیای امیر به روشی شایسته، نزد وی مقام و منزلتی ارجمند یافت و ابنسینا در ازای این خدمت اجازه استفاده از كتابخانه دربار سامانیان را خواست كه امیر آن را پذیرفت. بوعلی درباره عظمت این كتابخانه شرحی نگاشته است. بوعلی در سن ۲۲سالگی پدر را از دست داد و چون كار سامانیان با حمله محمود غزنوی رو به افول گذاشت آنجا را ترك كرد و به «گرگانج» نزد خوارزمشاه رفت و در آنجا با دانشمندانی همچون ابوریحان بیرونی، ابوسهل مسیحی و ابونصر عراقی معاشرت كرد. در سال ۴۰۳ هجری قمری، پس از پشت سر گذاشتن سختیها و مشكلات بزرگی كه در این سفر با آنها مواجه شد و حتی چند نفر از دوستانش را در میان راه از دست داد، از كویر شمال خراسان عبور كرد.
دیدار با ابوسعید ابوالخیر
بنا به گفته منابع معتبر، ابنسینا در این سفر با عارف و شاعر مشهور «ابوسعید ابوالخیر» ملاقات كرد. وی آرزو داشت كه «قابوسبن وشمگیر» را كه حامی نامدار علم و ادب بود، در جرجان ببیند؛ ولی هنگامی كه به جرجان رسید، قابوسبن وشمگیر از دنیا رفته بود. چون از این حادثه دلشكسته شد، مدت چندین سال در دهكدهای عزلت گزید. سپس در فاصله سال ۴۰۵ و ۴۰۶ هجری قمری به ری رفت. در این هنگام آلبویه بر ایران فرمانروایی داشتند و افرادی از این خاندان در ایالات مختلف حكومت میكردند. ابنسینا مدتی در دربار فخرالدوله در ری درنگ كرد و سپس از آنجا برای دیدار یكی دیگر از فرمانروایان این خاندان، شمسالدوله به جانب همدان به راه افتاد.
وزارت ابنسینا در حاكمیت آلبویه
این سفر برای ابنسینا بخت بلندی داشت؛ چراكه پس از رسیدن وی به همدان، او را برای درمان امیر شمسالدوله كه بیمار شده بود و تمامی پزشكان از معالجه وی ناتوان بودند، دعوت كردند. بوعلی توانست شمسالدوله را معالجه كند و به همین دلیل چنان تقربی نزد وی پیدا كرد كه عهدهدار منصب وزارت شد و مدت چند سال تا هنگام مرگ امیر، عهدهدار این وظیفه سنگین بود. پس از مرگ شمسالدوله بخت از وی روی گرداند و چون از ادامه خدمت در منصب وزارت خودداری كرد، او را به زندان افكندند. در زندان كتاب مشهورش «شفا» را به رشته تحریر درآورد. پس از مدتی توانست از زندان فرار كند و با لباس درویشی از همدان گریخت. ابنسینا از همدان به اصفهان رفت كه مركز بزرگی از علم به شمار میرفت و سالها بود كه آرزوی دیدار آنجا را داشت. در این شهر مورد توجه علاءالدوله قرار گرفت و مدت ۱۵ سال با آسایش خاطر در آن شهر زندگی كرد. او در این مدت، چندین كتاب مهم نیز نوشت و حتی به ساختن رصدخانه پرداخت. اما این آسایش برای وی دائمی نبوده چراكه یكبار اصفهان در معرض حمله مسعود غزنوی یعنی فرزند سلطانمحمود غزنوی قرار گرفت و در این حمله بعضی از آثار مهم این حكیم بزرگ از میان رفت. این امر ضربه بزرگی برای وی بود و علاوه بر آن، بیماری قولنج نیز آزارش میداد. به همین دلیل، دوباره به همدان بازگشت و به سال ۴۲۸ هجری قمری و در ۵۷ سالگی در این شهر از دنیا رفت و در همان جا به خاك سپرده شد. این حكیم بزرگ كه بعدها موثرترین چهره در علم و فلسفه جهان اسلامی شد و القابی مانند شیخالرئیس، حجتالحق و شرفالملك به او دادند، از آغاز كودكی استعداد و شایستگی عجیبی در فرا گرفتن علوم مختلف داشت.
شخصیت علمی
از ۴۵۰ تألیف ابنسینا ۲۶۰ كتاب و رساله در علوم مختلف بهجا مانده است كه حدود ۴۰ عنوان از آنها در علم پزشكی هستند. كتاب «قانون» او در طب چنان جامع و كامل بود كه حتی تا سال ۱۹۰۹ میلادی در دانشگاههای اروپایی تدریس میشد. وی با شیوهای تشریحی و تحلیلی به بررسی اعضای بدن انسان و بیماریها پرداخته است و با اینكه بسیاری از دانستههای پزشكی امروز گستردهتر و متفاوت از دوران ابنسیناست، اما روشمندی او در این زمینه هنوز الگوی بسیاری از كتب مرجع پزشكی است. این كتاب در پنج جلد به زبان عربی كه زبان علمی آن دوران بوده، نگاشته شده است.
تدریس شفا و قانون در اروپا
«قانون» سه بار بهطور كامل و چندینبار بهصورت گزیده به زبان لاتین ترجمه شده است و از اوایل قرن دوازدهم میلادی تقریبا در تمام دانشگاههای اروپا كتاب درسی بوده است. در جایجای كتاب، تصاویری از اعضا و استخوانهای بدن نیز كشیده شده است. در حال حاضر تنها پنج نسخه كامل عربی از قانون در جهان ثبت شدهاند كه همگی در كتابخانههای اروپا و آمریكا نگهداری میشوند. بزرگی بوعلی در علوم بهحدی است كه ویلیام هاروی - كاشف سیستم گردش خون در قرن ۱۷ میلادی - میگوید: «اگر میخواهید به سرچشمههای دانش برسید آثار ارسطو، سیسرو و ابنسینا را بخوانید.» ویلیام اسلر میگوید: «قانون، طولانیتر از هر كتابی مرجع پزشكی در جهان بوده است.» با وجود اینكه زندگی ابنسینا پر از فراز و نشیب بود و در عین حال عمری طولانی نیز نداشت، اما زندگی عقلانی و حكیمانه بسیار پرباری داشت. گواه بر این مطلب، تعداد و نوع آثاری است كه او تالیف كرده است و نیز خصوصیات شاگردانی كه نزد او درس خواندهاند؛ مانند بهمنیار و جوزانی. نیروی تمركز فكری او عالی بود؛ تا جایی كه گاهی در آن حین كه سوار بر اسب در ركاب پادشاه عازم جنگ بود، بعضی از آثار خود را املا میكرد تا نویسندهای كه در خدمت داشت، آنها را بنویسد. او با مهارت عجیبی كه در تمامی شاخههای دانش آن زمان داشت، توانست در زمینه فلسفه، اساس مكتب مشاء در سنت فكری اسلامی و نیز اساس فلسفه قرون وسطی را بریزد. در بستر طب و پزشكی نیز میراث بقراطی و جالینوسی را تركیب كند و در علم و ادب اسلامی چنان تاثیر بگذارد كه هیچكس پیش یا پس از وی نتوانسته باشد آنگونه تاثیر كند. تاثیر وی در این زمینهها تا به امروز، در شرق و غرب جهان باقی است و بسیاری از پیشرفتها در شاخههای عمده دانش، بر پایه نظرات و آرای وی صورت گرفته است.
ابنسینا جانشین فارابی
بوعلی سینا را باید جانشین بزرگ «فارابی» و شاید بزرگترین نماینده حكمت در تمدن اسلامی بر شمرد. اهمیت وی در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار است زیرا تا عهد او هیچ یك از حكمای مسلمین نتوانسته بودند تمامی اجزای فلسفه را كه در آن روزگار حكم دانشنامهای از همه علوم معقول داشت در كتب متعدد و با سبكی روشن مورد بحث و تحقیق قرار دهند و او نخستین و بزرگترین كسی است كه از عهده این كار برآمد. وی شاگردان دانشمند و كارآمدی مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابومنصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمدبن احمدالمعصومی را كه هر یك از ناموران روزگار شدند تربیت كرد. وی صاحب تألیفات بسیاری است كه شفا، نجات، الاشارات والتنبیهات، ریاضیات، زاویه، اقلیدس، الارتماطیقی، علم هیات، المجسطی، جامعالبدایع، طبیعی و... ازجمله آثار ابنسینا در حوزه فلسفه است و كتابهای قانون، الادویهالقلبیه، دفعالمضار الكلیه عن الابدان الانسانیه، قولنج، سیاسهالبدن، تشریح الاعض، الاغذیه والادویه و... را میتوان از آثار ابنسینا در حوزه پزشكی نام برد. ابنسینا نهتنها در حوزه فلسفه و پزشكی كه در وادی شعر و موسیقی نیز صاحب تالیفات و آرای ارزشمندی است كه كتاب «جوامع علم الموسیقی» ازجمله این تالیفات به شمار میرود. ابنسینا در شعر نیز دستی داشته و اشعار زیادی به زبان عربی سروده و حتی منظومههایی مثل قصیده ارجوزه در مسائل علمی ساخته است. اشعاری نیز به زبان فارسی از او روایت كردهاند كه برخی از آنها به نام دیگران نیز آمده است و با توجه به اسلوب و معانی آنها باید در انتساب این اشعار به ابنسینا تردید روا داشت.