پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد
پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد

به انجمن حکمت و فلسفه ابیورد خوش آمدید
 
الرئيسيةمكتبة الصورأحدث الصورجستجو
سوال جستجو
نتائج البحث
بحث متقدم بحث متقدم
ثبت نامورود
فهرست پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد

چرا آمریکا فیلسوف بزرگ ندارد ؟
گفتگویی با آلبر کامو
برترین هنر کدام است ؟

مدرنیته در برابر پست مدرنیته

شک و یقین در هنر وفلسفه

امر قدسیِ یونان و عسرت مدرنیته (متن کامل)

باشلار و گستره روانشناختی امر تخیل

شش پرسش اساسی درباره هنر پست مدرن

نيچه، داستايوسكي، نهيليسم
زیبایی شناسی اگزیستانسیالیستی و سینما

فلسفه موسیقی

میراثی از فلسفه باستان: موسیقی کیهانی

اسلاوی ژیژک و نگرشی روانکاوانه به سینما

زیباشناسی دیوید هیوم
مفهوم فرم در هنر
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر

بررسی تطبیقی فن شعر ارسطو و بوطیقای خواجه نصیر طوسی

سنت آگوستین و ماهیت دیالکتیک هنر

تدریس شفا و قانون در اروپا

زندگینامه حکیم ارد بزرگ

آشنایی با دکتر غلامرضا اعواني
زندگی‌نامه ویتگنشتاین
آشنایی با پائولو فریره فیلسوف بزرگ تعلیم و تربیت
دکتر سید جواد طباطبایی

زندگينامه دكتر سيديحيي يثربي
زندگی و آثار کواین

براين مگي

ژیل دلوز

«ويلارد ون ارمان كواين»

زندگی و اندیشه ریچارد ررتی

دکتر ضیاء موحد

جان ديويي

دکتر سعید انواری

دکتر محمد خوانساری

دکتر نصرالله حکمت

دکتر قاسم پورحسن

دکتر عبدالکریم رشیدیان

دکتر فرشته نباتی

سر مایکل دامت

دکتر سروش دباغ

جان هیک

دكتر سيد احمد فرديد

لوئی ‌آلتوسر

دکتر کریم مجتهدی

زندگی من ؛ گفتگو با استاد ملکیان

داوریِ داوری و خروش سروش

دکتر محمد اردشیر

هیوم پیامبرِ ویتگنشتاین

اهمیت کارل پوپر - ماریو بارگاس یوسا

ریشه‌های جهانی شدن به قرن 16 باز می‌گردد

دونالد دیویدسن

نقد بومي سازي غايت و روش در علوم انساني

دو گفتگو راجع به مسائل فلسفه علم

نقد ايدئولوژی گرايی در علوم انسانی

روش بیزی و فلسفه شناخت

توصیف سودمند به جای تجویز در علوم اجتماعی

ماهیت علوم اجتماعی در رئالیسم انتقادی باسکار
"نقد گفتمان علوم انساني بومي"(جلد اول)
استقلال علوم و استقلال علل شناسی و خواص شناسی در علم
فرمول پذيری رياضياتی علوم
کامپیوتر شطرنج باز
در ابطال ناپذیری گزاره ی استقرایی
معمای مربوط به نسبیت.
کوانتوم مکانیک و دانش ذهنی
درباره نظریه انتخاب طبیعی داروین
حس نیروی جاذبه
معمارانیدن فلسفه پدیدارشناسی
دیالکتیک اثر هنری
هنر چهل تكه، زيبايي شناسي انتقادي آدورنو(1)
هنر چهل تكه: زيبايي شناسي انتقادي آدورنو (2)
فلسفه هنر از ديدگاه ماركس
فیلموسوفی Filmosophy
سینما بدون ذات
نگاهی به مد
نامه سرگشاده به فرويد
روانشناسی اگزیستانسیالیستی
نظریه ی شخصیت
فلسفه تشکیل و کامل شدن شخصیت درسن 5سالگی چیست
خلاقیت 'بخشی از دیوانگی است'
توهم یا واقعیت
منفعت طلبی
فوکو، عقلانیت و خواست جنون
تلاقي روان شناسي و علوم اعصاب
دفاع عبدالکریمی از هایدگر / آیا از ما می‌خواهند هایدگر نخوانیم؟
ویتگنشتاین و فلسفه ریاضی
داعش تدریس شیمی و فلسفه را ممنوع کرد!
زبان و زمینه، درآمدی بر فلسفه زبان
تعریف صدق نزد فرگه
نقدی بر هستی شناسی مفاهیم فرگه
جستجو
 
 

نتائج البحث
 
Rechercher بحث متقدم
المواضيع الأخيرة
»  81 Motivational Quotes By The The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani That Will Keep You High-Spirited
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Icon_minitimeالأربعاء فبراير 10, 2021 5:07 pm من طرف پوریا آریازاده

»  25 Motivational Quotes By The The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani, The Author of The Red Book
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Icon_minitimeالأربعاء فبراير 10, 2021 2:07 pm من طرف پوریا آریازاده

» 38 Insightful Quotes By The The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani That Will Polish Your Reasoning
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Icon_minitimeالأربعاء فبراير 10, 2021 2:03 pm من طرف پوریا آریازاده

» 44 Quotes By The The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani, The Founder Of The Philosophy Of Orodism
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Icon_minitimeالأربعاء فبراير 10, 2021 1:55 pm من طرف پوریا آریازاده

»  70 Top The The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani Quotes To Enlighten Your Mind
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Icon_minitimeالأربعاء فبراير 10, 2021 1:53 pm من طرف پوریا آریازاده

»  The Philosophy of The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Icon_minitimeالإثنين فبراير 08, 2021 3:42 pm من طرف sahand

»  Quotes of The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Icon_minitimeالإثنين فبراير 08, 2021 3:39 pm من طرف sahand

»  10 Greatest The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani Quotes , Philosophy
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Icon_minitimeالإثنين فبراير 08, 2021 3:36 pm من طرف sahand

»  25 Inspiring Quotes By The Philosopher Hakim Orod Bozorg Khorasani That Will Serve As An Anchor In Tough Times
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Icon_minitimeالأحد فبراير 07, 2021 3:01 pm من طرف پوریا آریازاده

تدفق ال RSS

Yahoo! 
MSN 
AOL 
Netvibes 
Bloglines 
أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
پوریا آریازاده
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_rcapبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Voting_barبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_lcap 
sahand
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_rcapبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Voting_barبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_lcap 
sarina
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_rcapبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Voting_barبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_lcap 
vida 2
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_rcapبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Voting_barبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_lcap 
mahshid
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_rcapبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Voting_barبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_lcap 
elham akbari
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_rcapبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Voting_barبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_lcap 
Admin
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_rcapبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Voting_barبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_lcap 
بهاره
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_rcapبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Voting_barبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_lcap 
behnam
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_rcapبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Voting_barبازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Vote_lcap 
ورود
نام كاربر:
كلمه رمز:
ورود اتوماتيك در بازديدهاي بعدي: 
:: كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟
أو


پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد :: شناخت فلسفه :: فلسفه هنر
 

 بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
بهاره

بهاره


تعداد پستها : 82
تاريخ التسجيل : 2014-10-13

بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Empty
پستعنوان: بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر   بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر Icon_minitimeالأحد أكتوبر 26, 2014 4:41 am

عباس الیاسی؛ « فلسفه‌ هنر» به‌ عنوان‌ یکی‌ از شاخه‌های‌ امروزی‌ و مهم‌ فلسفه‌ هر چند دوران‌ جوانی‌ خود را در مغرب‌ زمین‌ می‌گذارند، امادر این‌ سوی‌ زمین‌، جایی‌ که‌ روزگاری‌ مهد تمدن‌ و فرهنگ‌ و هنر بوده‌ است‌، چون‌ طفلی‌ شیرخواره‌ می‌ماند که‌ متأسفانه‌ باید گفت‌ در تغذیه‌ و رشد او مشکلات‌ بسیاری‌ وجود دارد. فلسفه‌ ما در حالیکه‌ قابلیتهای‌ زیادی‌ را برای‌ زایش‌ «فلسفه‌ هنر» در خود داشت‌. نه‌ تنها در این‌ مورد، بلکه‌ در عرصه‌های‌دیگری‌ چون‌ جامعه‌ و سیاست‌ نیز به‌ باروریهای‌ لازم‌ دست‌ نیافت‌.
در این‌ مقاله‌ درباره‌ یکی‌ از دیدگاههای‌ رایج‌ درباره‌ هنر یعنی‌ نظریه‌ بازنمایی‌ در هنر، مطالبی‌ بیان‌ خواهد شد. این‌نظریه‌ در «تاریخ‌ فلسفه‌ هنر» فراز و نشیبها و تحلیلهای‌ بسیاری‌ به‌ خود دیده‌ است‌.
پرسش‌ اساسی‌ این‌ مقاله‌ این‌ است‌ که؛‌ ایا تعریف‌ هنر بر اساس‌ بازنمایی‌ تعریف‌ درستی‌ است‌؟ و به‌ عبارتی‌ ایا ماهیت‌هنر بازنمایی‌ است‌؟

[img]بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر 553cfaf751a4[/img]

مفهوم بازنمایی :
مفهوم‌ کلی‌ بازنمایی‌ یا تقلید از طبیعت‌، در هنر به‌ این‌ معنا است‌ که‌ هنر چیزی‌ جز حکایت‌ گری‌ از طبیعت‌ نیست‌، هنرمندآنچه‌ را که‌ در جهان‌ خارج‌ یعنی‌ طبیعت،‌ به‌ تجربه‌ حسی‌ در می‌یابد بوسیله‌ ابزار هنری‌ از قبیل‌ رنگ‌ یا کلمات‌ یا صوت‌ وصدا و... باز آفرینی‌ می‌نماید.
به‌ طور کلی‌ توان‌ بازنمایی‌ را به‌ سه‌ نوع‌ تقسیم‌ نمود:
1ـ بازنمایی‌ واقع‌ گرایانه‌
2ـ بازنمایی‌ صرف‌
3ـ بازنمایی‌ غیر واقعی‌

img]بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر B515e2bdd63b[/img]

1ـ بازنمایی‌ واقع‌ گرایانه‌:
در این‌ نوع‌ از بازنمایی‌، هنرمند چیزهایی‌ را که‌ در طبیعت‌ وجود دارد، باز آفرینی‌ می‌کند. موضوع‌ این‌ نوع‌ از آثار بازنمایی‌ شده‌، موضوعات‌ واقعی‌ و طبیعی‌ هستند. مثلاً در هنر نقاشی‌، هنرمند یک‌ منظره‌ طبیعی‌ را برروی‌ بوم‌ نقاشی‌ می‌کند.موضوع‌ نقاشی‌ طبیعی‌، واقعی‌ و واضح‌ است‌.
2ـ بازنمایی‌ صرف‌:
این‌ نوع‌ از بازنمایی‌ را بیشتر در هنر مدرن‌ میتوان‌ مشاهده‌ کرد. مثلاً یک‌ نقاش‌ یا هنرمند یک‌ بوم‌سفید را در نمایشگاه‌ قرار می‌ دهد و آن‌ را اثری‌ هنری‌ می‌داند.
3ـ بازنمایی‌ غیر واقعی‌:
در این نوع‌ از بازنمایی‌ موضوع‌ِ اثر، به‌ ظاهر واقعی‌ است‌؛ اما از قدرت‌ خیال‌ هنرمند ناشی‌ می‌شود. بازنمایی‌ غیر واقعی‌مثل‌ بازنمایی‌ صرف‌ نیست‌ که‌ به‌ ظاهر موضوعی‌ ندارد، بلکه‌ موضوع‌ آن‌ واضح و آشکاراست‌ اما عین‌ واقعیت‌ خارجی‌هم‌ نیست‌ بلکه‌ با دخل‌ تصرف‌ در موضوع‌ واقعی‌، بوجود می‌اید.
بازنمایی‌ در فلسفه‌ یونان‌
همانطور که‌ می‌دانیم‌ اولین‌ بار ارسطو و افلاطون‌ متعرض‌ بحث‌ نظری‌ درباب‌ صنعت‌ و هنر شدند. این‌ دو متفکر یونانی‌ هنر را از لحاظ‌ مباحث‌ وجود شناختی‌، تعلیم‌ و تربیت‌ اخلاقی‌ و تأثیر روانی‌ و اجتماعی‌ آن‌، یعنی‌ پالایش‌ روانی‌(کاثارسیس‌) و التذاذ و تفریح‌ و تفنن‌ تبیین‌ کردند و بدین‌ ترتیب‌ طرح‌ پرسشهای‌ عقلی‌ از ذات‌ و ماهیت‌ هنر و وجوه‌‌اشتراک‌ و افتراق صنعت‌ و هنر آغاز گردید[1]. با این‌ وجود به‌ اعتقاد برخی‌ از فیلسوفان‌ هنر معاصر از جمله‌ پیترکیوی «حتی‌ اگر بپذیریم‌ که‌ افلاطون‌ چیزهایی‌ را که‌ ما هنرهای‌ زیبا می‌دانیم‌ از منظر فلسفی‌ مورد بحث‌ قرار داده‌ است‌، خطاست‌ که‌ گمان‌ کنیم‌ او دل مشغول‌ «فلسفه‌ هنر» به‌ معنایی‌ که‌ ما اراده‌ می‌کنیم‌، بوده‌ است‌.»[2]
ارسطو در ذیل‌ شرح‌ لفظ‌ تخنه‌ (Techne) به‌ مباحث‌ فوق پرداخته‌ است‌. از نظر وی‌ منشأ پیدایش‌ تخنه‌ به‌ ساحت سوم‌ از سه‌ ساحت‌ حیات‌ وجود انسانی‌ یعنی‌ ساحت‌ ابداع»‌ رجوع‌ دارد.
تخنه‌ که‌ با «تکنیک‌» (Technigue) به‌ انگلیسی‌ و فرانسه‌ و «فن»‌ به‌ عربی‌ و «هنر» ـ به‌ فارسی‌ به‌ معنی‌ جدید و خاص‌ لفظ‌ ـ هم ‌معنی‌ است‌، در نظر افلاطون‌ و ارسطو عبارت‌ است‌ از ساختن‌ و تکمیل‌ کردن‌ و محاکات‌ (حکایتگری‌) طبیعت‌با قوه‌ خیال‌؛ بنابراین‌ ذات‌ و حقیقت‌ نحوی‌ از «تخنه‌» با تخیل‌ ابداعی‌ سروکار پیدا می‌کند و «تخیل‌ ابداعی‌» نیز با محاکات‌همراه‌ است‌. از این‌ لحاظ‌ مطابق‌ تفکر افلاطونی‌ و ارسطویی‌ در حقیقت‌ جنبه‌ ما بعد الطبیعی‌ هنر و تخنه‌ و ذات‌ آن‌همین‌ تقلید و محاکات‌ از عالم‌ واقع‌ و طبیعت‌ است‌. هنرمندی‌ که‌ اشتغال‌ به‌ هنر زیبا دارد با خیالاتی‌ سروکار دارد که‌نوعی‌ محاکات‌ از عالم‌ واقع‌ می‌کند.
به‌ نظر ارسطو آنچه‌ موجب‌ پیدایش‌ هنر می‌شود، اشتیاق و گرایش‌ انسان‌ به‌ محاکات‌ است‌. به‌ عقیده‌ وی‌ محاکات‌ِ اشیاء و امور، امری‌ غریزی‌ و یکی‌ از امتیازات‌ بشر بر سایر حیوانات‌ است‌. این‌ غریزه‌ وی‌ را مقلدترین‌ مخلوقات‌ جهان‌کرده‌ است‌.
همه‌ مردم‌ از راه‌ تقلید (mimesis) نخستین‌ دانشها را فرا می‌گیرند و از کارهای‌ تقلیدی‌ لذت‌ می‌برند تا آنجا که‌ حتی‌اشیاء و موجودات‌ زشت‌ و کریه‌ وقتی‌ محاکات‌ می‌شوند، به‌ جهت‌ کمال‌ صفت‌ و رنگها و اشکال‌ احجام‌ و اصوات‌ وکلمات‌ و الحان،‌ دلپذیر می‌نمایند و خوشایند خاطر ما می‌گردند. این‌ همه‌ را هنرمند به‌ نیروی‌ خیال‌ انجام‌ می‌دهد[3]. «محاکات‌» و «تقلید» همان‌ چیزیست‌ که‌ می توان‌ آنرا بازنمایی‌ خواند. البته‌ به‌ نظر می‌رسد منظور افلاطون‌ و ارسطو ازمحاکات‌ همان‌ «بازنمایی‌ واقع‌ گرایانه»‌ باشد. چرا که‌ بازنمایی‌ نوع‌ دوم‌ یعنی‌ «بازنمایی‌ صرف‌» در آن‌ زمان‌ رواج‌ نداشته‌است‌ و بازنمایی‌ نوع‌ سوم‌ نیز تحت‌ عنوان.‌ تقلید» یا «محاکات»‌ نمی‌گنجد.



نقدها
بر این‌ دیدگاه‌ سنتی‌ هنر، انتقاداتی‌ بخصوص‌ در دوره‌های‌ اخیر وارد شده‌ است‌:
نقد اول
اولین‌ نقد و پرسش‌ این‌ است‌ که‌ ایا براستی‌ هنر فقط‌ بازنمایی‌ و محاکات‌ از طبیعت‌ است‌ یا چیزی‌ است‌ فراتر ازبازنمایی‌؟ منقدین‌، هنر را چیزی‌ فراتر از صِرف‌ بازنمایی‌ می‌دانند و اساساً منکر هر نوع‌ تقلیدی‌ در هنر هستند. و به‌عبارتی‌ تقلید کردن‌، آفت‌ هنر است‌.
چه‌ معنایی‌ و چه‌ سودی‌ دارد که‌ ما چیزی‌ را که‌ در طبیعت ‌به‌ نحو مطلوبی‌ وجود دارد باز آفرینی‌ بنماییم‌؟ پاسخ‌ ارسطو این‌ بود که‌ اشیاء بامحاکات‌ دلپذیرتر می‌شوند. اما ایا این‌پاسخ‌ می‌تواند تمام‌ معنای‌ هنر باشد؟ ما آثار هنری‌ بیشماری‌ را می‌شناسیم‌ که‌ در آنها، هنرمند دست‌ به‌ آفریدن‌ موضوعات‌ یا تصاویری‌ می‌ زند که‌ نمونه‌ واقعی‌ و حتی‌ غیر واقعی‌ آنها در طبیعت‌ وجود ندارد. درباره‌ این‌ آثار چه‌ بایدگفت‌؟ چگونه‌ باید هنری‌ بودن‌ آنها را در حالیکه‌ بازنمایی‌ نیستند، توجیه‌ نمود؟ ایا می‌توان‌ آثار انتزاعی‌ و تجریدی‌ را بازنمایی‌ دانست‌؟ درباره‌ این‌ آثار که‌ عنصر «خلاقیت‌» نیز در آنها وجود دارد چگونه‌ باید قضاوت‌ کرد؟ ایا بر اساس‌ این‌آثار باید هنر را «بازنمایی‌» دانست‌ یا «خلاقیت‌»؟!
پاسخی‌ که‌ برخی‌ از طرفداران‌ نظریه‌ بازنمایی‌ داده‌اند این‌ است‌ که‌؛ این‌ آثار تجریدی‌ و انتزاعی نیز به‌ نوعی‌ بازنمایی‌ از چیزی‌ هستند. اگر بخواهیم‌ چنین‌ تحویلی‌ را بپذیریم‌، نوع‌ چهارمی‌ از بازنمایی‌ بنام‌ «بازنمایی‌ تجریدی» ‌خواهیم‌ داشت‌ و در این‌ صورت‌ باید گفت‌ که معنای‌ بازنمایی‌ مسخ‌ شده‌ است‌ ؛ زیرا در اینصورت‌ مفهوم‌ بازنمایی‌ و در نتیجه‌ مفهوم‌ هنر مفهومی‌ بسیار. «باز» خواهد بود؛ آنچنانکه‌ برخی‌ از فیلسوفان‌ به‌ آن‌ متعتقد شده‌اند.
نقد دوم
نقد دوم‌ نظریه‌ بازنمایی‌ این‌ است‌ که‌ این‌ نظریه‌ در تبیین‌ هنری‌ بودن‌ِ «بازنمایی‌ صرف‌» مشکل خودش‌ را نشان‌ می‌دهد. براستی‌ چگونه‌ می‌توان‌ هنری‌ بودنِ‌ آثار مزبور را توجیه‌ کرد؟ ایا فقط‌ «بازنما بودن»‌ میتواند مشکل‌ هنری‌ بودن‌ آثاربازنمایی‌ صرف‌ را حل‌ نماید؟ ایا به‌ محض‌ اینکه‌ این‌ آثار در نمایشگاه‌ و موزه در معرض‌ نمایش‌ واقع‌ شوند، می‌توانند ‌ آثاری‌ هنری‌ تلقی‌ شوند؟
این‌ پرسشها در حالی‌ مطرح‌ می‌شود که‌ بر اساس‌ دیدگاه‌ ارسطو وافلاطون‌، هنری‌ بودن‌ِ آثار بازنمایی‌ واقع‌ گرایانه‌بسیار مقبرلتر بود؛ چرا که‌ تقلید و محاکات‌ با ارکانی‌ مثل‌ «خلاقیت»‌ و «زیبایی»‌ قابل‌ جمع‌ است‌ و حال‌ آنکه‌ درآثار بازنمایی‌صرف‌ چیزی‌ بنام‌ خلاقیت‌ وجود ندارد. بنابراین‌ مشکل‌ « بازنمایی‌ صرف‌» در هنری‌ بودن،‌ پیچیده‌تر از مشکل‌ «بازنمایی‌واقع‌ گرایانه»‌ است‌.
نقدسوم
این‌ نقد را باید «نقد روش‌شناسی‌» نامید. روشی‌ را که‌ تعاریف‌ سنتی‌ هنر ـ از جمله‌ نظریه‌ بازنمایی‌ ـ در تعریف‌ هنر،‌پی‌‌گرفته‌ بودند، تکیه‌ بر وجود «ویژگی‌ مشترک‌» بین‌ هنرها بود. یعنی‌ در روش‌ سنتی‌ موجود از هنر هدف‌ کلی‌ بیان‌ شده‌‌این‌ بوده‌ که‌ ویژگی‌ مشترک‌ هنرها را که‌ هنر با آن‌ هنر است‌ و بدون‌ آن‌ هنر نیست‌ باید پیدا کرد.»[4]
از نمونه‌ نقدهای‌ روش‌ شناسانه‌ راهی‌ است‌ که‌ طرفداران‌ نظریه‌ ویت گنشتاین[5] طی کرده‌اند. مدعای‌ ایشان‌ آن‌ است‌ که‌ واژه‌ «هنر» منطق‌ خاص‌ خود را دارد و برای‌ استفاده‌ از آن‌ به‌ معیارهای‌ منطقی‌ ای‌ نیاز است‌ که‌ با معیارهای‌ «ویژگی‌ مشترک‌» که‌ درروش‌ سنتی‌ مفروض‌ است‌، تفاوت‌ دارد. [6]
«موریس‌ وایتز»[7] ناکام بودن‌ تعریف‌ سنتی‌ هنر را معلول‌ کار برد مصرانه‌ الگوی‌ منطقی‌ نادرست‌ درباره‌ مفهوم‌ هنر می‌داند؛ اما با این‌ حال‌ نظریه‌ پردازان‌ دیگری‌ هستند که‌ این‌ عدم‌ کفایت‌ را ناشی‌ از تلاش‌ برای‌ یافتن‌ نوعی‌ «ویژگی‌ مشترک‌» می‌دانند اولین‌ نظریه‌پردازی‌ که‌ چنین‌ رویکردی‌ دارد «موریس‌ ماند لباوم»[8]‌ است‌ و «جورج‌ دیکی»‌[9] هم‌ راه‌ او را ادامه‌می‌دهد.[10]
باید گفت‌ «نقطه‌ جدایی‌ از روش‌ سنتی‌ تعریف‌ واقعی‌ هنر بحث‌ «بازی‌ها» در کتاب‌ ویتگنشتاین‌ با عنوان‌ «بررسی‌های‌فلسفی»‌[11] است‌ و استفاده‌ از این‌ بحث‌ در موضوع‌ تعریف‌ سنتی‌ هنر، نخستین‌ بار توسط‌ موریس‌ وایتز صورت‌ گرفته‌ است‌. پیشنهاد خود وایتز که‌ نخستین‌ بار در مقاله‌ مشهور او «نقش‌ نظریه‌ در زیبایی‌شناسی‌»[12] منتشر شد این‌ است‌ که‌ تعریف‌ واقعی ‌هنر را به‌ عنوان‌ تلاشی‌ «نومیدانه»‌، «بی‌ فایده»‌ و «گمراه‌ کننده»، باید کنار گذاشت‌؛ این‌ تلاشی، «نومیدانه»‌ است‌، چون‌ اصلاً ویژگی‌ مشترکی‌ ـ چه‌ ساده‌ و چه‌ پیچیده‌ ـ وجود ندارد؛ «بی‌ فایده»‌ نیز هست‌ چون‌ ما برای‌ اظهار نظر مقبولانه‌ راجع‌ به‌ آثار هنری‌ یا برای‌ معنی‌ بخشیدن‌ به‌ واژه‌ «کلی‌ هنر» به‌ چنین‌ ویژگی‌ مشترکی‌ نیاز نداریم‌ و «گمراه‌کننده‌» است‌، چون‌ این‌ پروژه از منطق ‌هنر، درک‌ و دریافت‌ نادرستی‌ دارد.[13]
دانستن‌ چیستی‌ هنر به‌ معنای‌ درک‌ ماهیت‌ آشکار یا نهفته‌ آن‌ نیست‌، بلکه‌ به‌ معنای‌توانایی‌ بازشناسی‌، توصیف‌ و توضیح‌ چیزهایی‌ است‌ که‌ به‌ سبب‌ داشتن‌ این‌ شباهتها «هنر» خوانده‌ می‌شود. هر نوع‌ تعریف‌ سنتی‌ شرایط‌ لازم‌ برای‌ خلاقیت‌ در هنر را مصادره‌ می‌کند. گزافه‌ گویی نیست‌ اگر مدعی‌ شویم‌ که‌ وایتز تاکید عمده‌ خود را براین‌ قرار می‌دهد که‌ هنر باید مفهومی‌ «باز» باشد و می‌گوید این‌ ویژگی‌ و تنها این‌ ویژگی‌ است‌ که‌ باخلاقیت‌ هنر همخوانی‌ دارد و تعریف‌ سنتی‌ از هنر، جلوی‌ خلاقیت‌ یاد شده‌ را می‌گیرد.[14[
بازنمایی گرایی نوین[15[
نظریه‌ بازنمایی‌، در جدیدترین‌ تعاریف‌ هنر دوباره‌ ظهور می‌یابد و این‌ بدین ‌معنی نیست‌ که‌ این‌ نظریه‌ بطور کامل‌ پذیرفته ‌شده‌ است‌. در نظریه‌ «بازنمایی‌ گرایی‌ نوین»‌ که‌ آرتور‌دانته[16]‌ آن‌ رامطرح‌ نمود می نماید روش‌ سنتی‌ بطور کامل‌ کنار گذاشته ‌نشده‌، بلکه‌ دستخوش‌ تغییر شده‌ است‌. روشمندترین‌ نمود دیدگاههای‌ دانتو را در کتاب‌ «تغییر شکل‌ کلیشه»[17]‌ میتوان‌ دید. در این‌ اثر دانتو این‌ گزاره‌ از مد افتاده‌ وکهن‌ را مطرح‌ می‌کند که‌ ویژگی‌ مشترک‌ تمام‌ آثار هنری‌ یا جنس‌ آنها در تعریف‌ ارسطویی‌ ویژگی‌ بازنمایانه‌ آنهاست‌ یعنی‌ تمام‌ آثار هنری‌ نوعی‌ بازنمایی‌ هستند.[18[
دانتو بر خلاف‌ وایتز و ویت‌ گنشاین‌ معتقد است‌ که‌ از طریق‌ تکیه‌ بر ویژگی‌ مشترک‌ می توان‌ هنر را تعریف‌ نمود.
برای‌ اینکه‌ ببینیم‌ گزاره‌ پیشنهادی‌ دانتو چگونه‌ در عین‌ روی‌ کردن‌ به‌ گذشته‌ پایه‌ گذار حرکتی‌ جدید است‌، باید به‌نمونه‌ای‌ که‌ مورد توجه‌ خاص‌ دانتو بود، رجوع‌ کنیم‌ و آن‌ به‌ قرار زیر است‌:
دوشئی‌ ای‌ که‌ از لحاظ‌ دیداری‌ هیچ‌ فرقی‌باهم‌ ندارند که‌ یکی‌ از آنها اثری‌ هنری‌ است‌ و دیگری‌ شیء‌ واقعی‌ یا تصویر بزگ‌ شده‌ای‌ از آن‌، و سه‌ شیء شبیه‌ به‌یکدیگر که‌ اولی‌ اثری‌ هنری‌ است‌ دومی‌ یک‌ اثر هنری‌ دیگر است‌ و سومی‌ شیء‌ واقعی‌ و علاوه‌ بر این،‌ این‌ پرسش‌ مطرح‌است‌ که‌ دوشی‌ء کاملا مشابه‌، مثلاً دو بوم‌ نقاشی‌، چگونه‌ می‌توانند دو اثر هنری‌ متفاوت‌ با موضوعهای‌ متفاوت‌ یا اصلاً بدون‌ موضوع‌ باشند؟[19] در توضیح‌ بیشتر «کافی‌ است‌ یاد آور شوم‌ که‌ چون‌ این‌ روزها اشیایی‌ چون‌ لگن‌، چرخ دوچرخه‌، پارو،رختخواب‌ و بومهای‌ سفید در موزه‌ها به‌ نمایش‌ در می‌ایند و مقبول‌ هم‌ واقع‌ می‌شوند، توضیح‌ فلسفی‌ این‌ مطلب‌ که‌اشیای‌ یاد شده چه‌ تفاوتی‌ با نمونه‌های‌ واقعی‌ خارج‌ از موزه‌ها دارند، به‌ یک‌ ضرورت‌ تبدیل‌ شده‌ است‌.»
پاسخ‌ دانتو به‌ این‌ چیستان‌ فلسفی‌، که‌ امروز همگان‌ آنرا می‌دانند، این‌ بود که‌ برای‌ بازشناسی‌ یک‌ اثر هنری‌ از نمونه‌واقعی‌ آن‌ یا تشخیص‌ یک‌ اثر هنری‌ از یک‌ اثر هنری‌ دیگر که‌ عیناً مثل‌ اولی‌ است‌، میتوان‌ مؤلفه‌های‌ قابل‌ تشخیص‌ رایافت؛‌ مؤلفه‌ هایی‌ که‌ چشم‌ نمی‌تواند وجود آنها را انکار کند: حال‌ و هوای‌ مربوط‌ به‌ یک‌ نظریه‌ هنری‌، آگاهی‌ از تاریخ‌ هنر، یک‌ جهان‌ هنر. همین‌ مدعا بود که‌ دانتو را از ماهیت‌ باوری[20]‌ رویکرد سنتی و‌ ماهیت‌ ستیزی‌[21] و یت‌ گنشتاین‌ دور کرد و این‌ امکان‌ را برای‌ او فراهم‌ ساخت‌ که‌ تعریفی‌ ماهیت‌ باورانه‌ از هنر ارایه‌ دهد. دانتو به‌ ویژه‌ در «تغییر شکل‌ کلیشه»‌ یاد آور شد که‌ آثار هنری‌را از اشیاء واقعی‌ مشابهشان‌ به‌ این‌ ترتیب‌ می‌توان‌ تشخیص‌ داد که‌ «آثار هنری‌ درباره‌ چیزی‌ هستند.»[22[

موضع‌ نقد گروی‌ پیتر کیوی‌
تاکنون‌ به‌ نظریه‌های‌ ذیل‌ پرداخته‌ایم:
1ـ بازنمایی‌ واقع‌ گرایانه یابازنمایی‌ گرایی‌ سنتی‌(ارسطو)
2ـ بازنمایی‌ گر ایی نوین‌ (دانته)
3ـ رد، نفی‌ و نقادی‌ دیدگاههای‌ سنتی‌ (= نفی‌ بازنمایی‌) (وایتز ویت‌ گنشتاین‌)
چهارمین‌ وضعیت‌ را می‌توان‌ موضع‌ نقد گروی‌ پیترکیوی‌ نامید. پیتر کیوی‌ استاد فلسفه‌ و یکی‌ از صاحبنظران‌سرشناس‌ فلسفه‌ هنر در کتابی‌ که‌ تفاوت‌ فلسفه‌های‌ هنر را مورد بررسی‌ قرار می‌دهد، نظریه‌ مستقلی‌ از خود ارایه‌ نمی‌کند؛ اما جستاری‌ در میان‌ تفاوتها دارد وی‌ نقدهایی‌ بر نظریه‌های‌ مزبور دارد که‌ می‌توان‌ آن‌ را چنین‌ بیان‌ کرد:
الف‌: نقد کیوی‌ بر دانته‌ :
دانته‌ در تشخیص‌ آثار هنری‌ از نمونه‌ واقعی‌ آنها، بخصوص‌ در مورد بازنمایی‌ صرف‌، بیان‌ داشت‌ که‌ «طرح‌ این‌ پرسش‌که‌ درباره‌ چه‌ هستند، در مورد آنها بجاست»‌ کیوی‌ در نقد دانته‌ بیان‌ می‌دارد 1ـ اما موضوعیت‌ جنس‌ اثر هنری‌ را معلوم‌می‌کند، نه‌ ماهیت‌ آن‌ را، زیرا پرسش‌ «درباره‌ چه‌ بودن‌» برای‌ غیر هنر هم‌ میتواند مطرح‌ شود. نظر من‌ این‌ است‌ که‌ آثارهنری‌، بر خلاف‌ بازنمایی‌ صرف‌،از ابزار بازنمایی به نحوی استفاده می کند که در عین معلوم بودن موضوع بازنمایی شده، این ابزار بطور دقیق‌ مشخص‌ نیستند، به‌ عبارت‌ دیگر اثر هنری‌ بر خلاف‌ بازنمایی‌ صرف‌ نه‌ تنها محتوا دارد، بلکه‌ درباره‌ آن‌ محتوا چیزی‌ را بیان‌ می‌کند.»[23]
2ـ چه‌ چیز باعث‌ می‌شود که‌ پرسش‌ مربوط‌ به‌ موضوعیت‌، پرسشی‌ بجا باشد؟ و پرسشهایی‌ از این‌ قبیل‌ «ما را دچار دورباطل‌ می‌کند که‌ هر چه‌ ادامه‌ می‌دهیم‌، از تعریف‌ هنر و ماهیت‌ آن‌ بیشتر دور می‌شویم‌.[24]
ب‌ ـ نقد کیوی‌ بر وایتز
وایتز ویت گنشتاین‌ باتکیه بر باز بودن‌ مفهوم‌ هنر، نظریه‌ بازنمایی‌ را رد می‌نمودند و تنها این‌ ویژگی‌ یعنی‌ «باز بودن‌مفهوم‌ هنر» را سازگار با «خلاقیت‌» می‌دانستند. کیوی‌ در نقد، بیان‌ می‌دارد:
«اما به‌ هیچ‌ وجه‌ معلوم‌ نیست‌ که‌ این‌ خلاقیت‌ از نظر وایتز تا چه‌ حد ارزشمند است‌، حتی‌ اگر فرض‌ کنیم‌ که‌ بازنما بودن‌ شرط‌ لازم‌ برای‌ هنر باشد. بعید است‌ که‌ این‌ ویژگی‌ بتواند «اصالت‌» یا «خلاقیت‌» هنر را از میان‌ ببرد، زیرا این دوحتی‌ در چارچوب‌ بازنمایی‌ امکان‌ بروز دارند و تا آنجا که‌ من‌ می‌دانم‌، می توانند بدون‌ هیچ‌ حد و مرزی‌ خود را به‌ نمایش‌ بگذارند.
بر شالوده‌ «بازنمایی‌» میتوان‌ زنگهای‌ «تنوع»‌ را تا بی‌نهایت‌ به‌ صدا در آورد.[25] »
خلاصه‌، نقد و نتیجه‌ :
1ـ بازنمایی‌ در هنر وجود دارد، اما مسأله‌ این‌ است‌ که‌ ما چگونه‌ آثار بازنمایی‌ شده‌، بخصوص‌ آثار بازنمایی‌ صرف‌ را، آثاری هنری‌ ـ بمعنی‌ واقعی‌ هنرـ بدانیم‌؟ در توجیه‌ هنری‌ بودنِ‌ آثار بازنمایی‌، دانته‌ و کیوی‌ دست‌ به‌ اقداماتی‌ زده‌ بودند. دانته‌چیزی‌ بنام‌ «موضوعیت‌» و کیوی‌ چیزی‌ بنام‌ «محتوا» را به‌ بازنمایی‌ منضم‌ کردند تا مشکل‌ هنری‌ بودن‌ را حل‌ نمایند. نقدموجه‌ کیوی‌ بردانته‌ که‌ می‌گفت‌ موضوعیت‌ در غیر هنر هم‌ و جود دارد، نشان‌ می‌دهد که‌ انضمام‌ «موضوعیت‌» به‌ بازنمایی ‌مشکل‌ را حل‌ نمی‌کند و به‌ همین‌ دلیل‌ انضمام‌ «محتوا» نیز دچار مشکل‌ است‌ چرا که‌ غیر هنر هم‌ میتواند محتوا داشته‌باشد.
2ـ کیوی‌ در نقد وایتز معتقد بود که‌ «برشالوده‌ بازنمایی‌ می‌توان‌ رنگهای‌ تنوع‌ را تا بی‌نهایت‌ به‌ صدا در آورد.» و باید گفت‌ در پذیرش‌ چنین‌ نقدی‌ شک‌ و تردید و اشکالات‌ بسیاری‌ وجود دارد. فقط‌ در مورد برخی‌ از آثار هنری‌ می توان‌ «خلاقیت»‌ و «اصالت»‌ را در کنار «بازنمایی»‌ مشاهده‌ کرد.
3ـ باز گرفتن‌ مفهوم‌ بازنمایی‌ هم‌ چنانکه‌ آن‌ را شامل‌ آثار هنری‌ تجریدی‌ و انتزاعی‌ بدانیم‌ مقبول‌ نیست‌ و در حقیقت چنین نگرشی به مسخ مفهوم بازنمایی می انجامد.
4ـ به‌ نظر می‌رسد کیوی‌ و دانته‌ و برخی‌ از فلاسفه‌ هنر «هنری‌ بودن‌» را پیش‌ فرض‌ می‌گیرند. باید گفت‌ با چنین‌ «پیش‌فرضی‌» و نیز با چنان‌ «انضمانی»‌، انضمام‌ هر چه‌ که‌ باشد، نمی‌توان‌ مشکل‌ تعریف‌ هنر را حل‌ کرد؛ چرا که‌ اگر بخواهیم‌ برای‌توجیه‌ هنری‌ بودن‌، چیزی‌ ر ابه‌ بازنمایی‌ اضانه‌ کنیم‌، هر کس‌ می تواند به‌ سلیقه‌ خود، و با دیدگاه‌ خود چیزی‌ را انضمام‌کند.
چرا با وجود اینکه‌ بسیاری‌ از هنرها بازنمایی‌ نیستند و نیز برخی‌ آثار بازنمایی‌ هم‌ مشکل‌ هنری‌ بودن‌ دارند، باید هنر را بازنمایی‌ بدانیم‌؟!
انضمام‌ سلیقه‌ای‌ به‌ مفهوم‌ بازنمایی‌ نیز مشکلات‌ بسیاری‌ دارد.
در نهایت‌ باید گفت‌ این‌ توجیهات‌ و این‌ انضمامها همه‌ نشان‌ می‌دهند که‌«بازنمایی»‌ ذات و ماهیت‌ هنر نیست‌ و ذات‌ هنر چیز دیگری‌ است‌ غیر از بازنمایی و بازنمایی تنها خصلتی هنری است که در برخی از هنرها ظهور و بروز دارد.
مفهوم‌ کلی‌ بازنمایی‌ یا تقلید از طبیعت‌، در هنر به‌ این‌ معنا است‌ که‌ هنر چیزی‌ جز حکایت‌ گری‌ از طبیعت‌ نیست‌، هنرمندآنچه‌ را که‌ در جهان‌ خارج‌ یعنی‌ طبیعت،‌ به‌ تجربه‌ حسی‌ در می‌یابد بوسیله‌ ابزار هنری‌ از قبیل‌ رنگ‌ یا کلمات‌ یا صوت‌ وصدا و... باز آفرینی‌ می‌نماید.
به‌ نظر ارسطو آنچه‌ موجب‌ پیدایش‌ هنر می‌شود، اشتیاق و گرایش‌ انسان‌ به‌ محاکات‌ است‌. به‌ عقیده‌ وی‌ محاکات‌ِ اشیاء و امور، امری‌ غریزی‌ و یکی‌ از امتیازات‌ بشر بر سایر حیوانات‌ است‌.
چه‌ معنایی‌ و چه‌ سودی‌ دارد که‌ ما چیزی‌ را که‌ در طبیعت ‌به‌ نحو مطلوبی‌ وجود دارد باز آفرینی‌ بنماییم‌؟ پاسخ‌ ارسطو این‌ بود که‌ اشیاء بامحاکات‌ دلپذیرتر می‌شوند. اما ایا این‌پاسخ‌ می‌تواند تمام‌ معنای‌ هنر باشد؟
پاسخی‌ که‌ برخی‌ از طرفداران‌ نظریه‌ بازنمایی‌ داده‌اند این‌ است‌ که‌؛ این‌ آثار تجریدی‌ و انتزاعی نیز به‌ نوعی‌ بازنمایی‌ از چیزی‌ هستند.
مشکل‌ « بازنمایی‌ صرف‌» در هنری‌ بودن،‌ پیچیده‌تر از مشکل‌ «بازنمایی‌واقع‌ گرایانه»‌ است‌.
در روش‌ سنتی‌ موجود از هنر هدف‌ کلی‌ بیان‌ شده‌‌این‌ بوده‌ که‌ ویژگی‌ مشترک‌ هنرها را که‌ هنر با آن‌ هنر است‌ و بدون‌ آن‌ هنر نیست‌ باید پیدا کرد.
از نمونه‌ نقدهای‌ روش‌ شناسانه‌ راهی‌ است‌ که‌ طرفداران‌ نظریه‌ ویت گنشتاین طی کرده‌اند.
پیشنهاد خود وایتز که‌ نخستین‌ بار در مقاله‌ مشهور او «نقش‌ نظریه‌ در زیبایی‌شناسی‌» منتشر شد این‌ است‌ که‌ تعریف‌ واقعی ‌هنر را به‌ عنوان‌ تلاشی‌ «نومیدانه»‌، «بی‌ فایده»‌ و «گمراه‌ کننده»، باید کنار گذاشت‌
این‌ تلاشی، «نومیدانه»‌ است‌، چون‌ اصلاً ویژگی‌ مشترکی‌ ـ چه‌ ساده‌ و چه‌ پیچیده‌ ـ وجود ندارد؛ «بی‌ فایده»‌ نیز هست‌ چون‌ ما برای‌ اظهار نظر مقبولانه‌ راجع‌ به‌ آثار هنری‌ یا برای‌ معنی‌ بخشیدن‌ به‌ واژه‌ «کلی‌ هنر» به‌ چنین‌ ویژگی‌ مشترکی‌ نیاز نداریم‌ و «گمراه‌کننده‌» است‌، چون‌ این‌ پروژه از منطق ‌هنر، درک‌ و دریافت‌ نادرستی‌ دارد.
هر نوع‌ تعریف‌ سنتی‌ شرایط‌ لازم‌ برای‌ خلاقیت‌ در هنر را مصادره‌ می‌کند.
دانتو این‌ گزاره‌ از مد افتاده‌ وکهن‌ را مطرح‌ می‌کند که‌ ویژگی‌ مشترک‌ تمام‌ آثار هنری‌ یا جنس‌ آنها در تعریف‌ ارسطویی‌ ویژگی‌ بازنمایانه‌ آنهاست‌ یعنی‌ تمام‌ آثار هنری‌ نوعی‌ بازنمایی‌ هستند.
چون‌ این‌ روزها اشیایی‌ چون‌ لگن‌، چرخ دوچرخه‌، پارو،رختخواب‌ و بومهای‌ سفید در موزه‌ها به‌ نمایش‌ در می‌ایند و مقبول‌ هم‌ واقع‌ می‌شوند، توضیح‌ فلسفی‌ این‌ مطلب‌ که‌اشیای‌ یاد شده چه‌ تفاوتی‌ با نمونه‌های‌ واقعی‌ خارج‌ از موزه‌ها دارند، به‌ یک‌ ضرورت‌ تبدیل‌ شده‌ است‌
دانتو به‌ ویژه‌ در «تغییر شکل‌ کلیشه»‌ یاد آور شد که‌ آثار هنری‌را از اشیاء واقعی‌ مشابهشان‌ به‌ این‌ ترتیب‌ می‌توان‌ تشخیص‌ داد که‌ «آثار هنری‌ درباره‌ چیزی‌ هستند.»
نظر من‌ این‌ است‌ که‌ آثارهنری‌، بر خلاف‌ بازنمایی‌ صرف‌،از ابزار بازنمایی به نحوی استفاده می کند که در عین معلوم بودن موضوع بازنمایی شده، این ابزار بطور دقیق‌ مشخص‌ نیستند، به‌ عبارت‌ دیگر اثر هنری‌ بر خلاف‌ بازنمایی‌ صرف‌ نه‌ تنها محتوا دارد، بلکه‌ درباره‌ آن‌ محتوا چیزی‌ را بیان‌ می‌کند.»
نقدموجه‌ کیوی‌ بردانته‌ که‌ می‌گفت‌ موضوعیت‌ در غیر هنر هم‌ و جود دارد، نشان‌ می‌دهد که‌ انضمام‌ «موضوعیت‌» به‌ بازنمایی ‌مشکل‌ را حل‌ نمی‌کند و به‌ همین‌ دلیل‌ انضمام‌ «محتوا» نیز دچار مشکل‌ است‌ چرا که‌ غیر هنر هم‌ میتواند محتوا داشته‌باشد.
که‌ اگر بخواهیم‌ برای‌توجیه‌ هنری‌ بودن‌، چیزی‌ ر ابه‌ بازنمایی‌ اضانه‌ کنیم‌، هر کس‌ می تواند به‌ سلیقه‌ خود، و با دیدگاه‌ خود چیزی‌ را انضمام‌کند.
در نهایت‌ باید گفت‌ این‌ توجیهات‌ و این‌ انضمامها همه‌ نشان‌ می‌دهند که‌«بازنمایی»‌ ذات و ماهیت‌ هنر نیست‌ و ذات‌ هنر چیز دیگری‌ است‌ غیر از بازنمایی و بازنمایی تنها خصلتی هنری است که در برخی از هنرها ظهور و بروز دارد.

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
بازنمایی‌ در فلسفه‌ هنر
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
+
 مواضيع مماثلة
-
»  بازنمایی اندیشه های اگزیستانسیالیستی در سینمای مدرن: فیلم به مثابه اندیشه
» فلسفه موسیقی
» فلسفه موسیقی
» فلسفه چیست ؟
» کتاب فلسفه ترس

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد :: شناخت فلسفه :: فلسفه هنر-
پایگاه اینترنتی حکمت و فلسفه ابیورد :: شناخت فلسفه :: فلسفه هنر+
پرش به:  
©phpBB | انشاء منتدى | منتدى مجاني للدعم و المساعدة | التبليغ عن محتوى مخالف | آخر المواضيع