همیشه آغازگرِ فلسفه ی هنر را افلاطون دانسته اند و با اوست که هر کتابی در بابِ فلسفه ی هنر آغاز می شود و سپس به ارسطو می پردازند و در گاهی موارد نیز به آرای فلوطین. پس از اینها ادامه ی این مبحث از الکساندر گوتلیب بومگارتن فیلسوف آلمانی قرن هجدهم پی گرفته می شود کسی که واژه ی زیبایی شناسی را برای اولین بار به کار برد. سپس آرای برک، کانت و دیگران. اما در این بین، نظراتی از سنت آگوستین وجود دارد که در نوع خود جالب و تامل بر انگیز است ولی کمتر به آن پرداخته شده است. او با پیشی گرفتن از افلاطون هنرهای بازنما را درگیر نوعی کذب ذاتی می داند و بر اساسِ این تفکر به تفسیر آثار هنری می پردازد.
«ماهیت دیالکتیک آثار هنری در آراء سنت آگوستین» مقاله ای پژوهشی از آقای عبدالرسول چمانی است که به بررسی نظرات این فیلسوف در باب هنر پرداخته است. در چکیده ی این مقاله می خوانیم:
"این که هنر، واجدِ حقیقت است یا نه، موضوعی است که پیشینه ی آن به دوران کهن رسیده، و امروز نیز مناقشات متعددی پیرامون آن وجود دارد. در این میان، دیدگاه آگوستین، فیلسوف اواخر دوره ی باستان و اوایل قرون وسطی، در این باره هم پذیرش انسانی نسبت به هنرهای باز نمایانه و تجسمی را مد نظر قرار می دهد، و هم، راه را برای نقد و تفسیر آثار هنری باز می کند. آگوستین هنرهای تجسمی را در پائین ترین درجه قرار داده، و آنها را واجدِ کذب می داند. او با بر گذشتنِ از افلاطون بر این باور است که هنرهای بازنمودی درگیر نوعی کذبِ اجتناب ناپذیر هستند؛ آنها به میل خود کذب نیستند، بلکه بنابر ماهیتِ خود، نمی توانند صادق باشند؛ در واقع، وجود یک اثر هنری در همین نیمه ی غیر حقیقیِ آن است، و اگر نتوانیم خود را با این کذب آشتی دهیم، به سلبِ تمامیِ هنر اقدام کرده ایم. در این مقاله از این خصیصه به عنوان «ماهیت دیالکتیک آثار هنری» یاد شده است. به زعم نگارنده نظریه ی آگوستین نه تنها گامی در خور تامل در تاریخ نظریه ی مدرنِ «خودپایندگیِ هنر» به شمار می رود، بلکه از آن مهمتر، وجه کاذبِ اثر هنری راه را برای تفسیر و دیالوگ با آن گشوده، و از آنجا که نمودِ اثر هنری را مد نظر قرار می دهد، گویی بر شرطِ وجودیِ اثر هنری، یعنی نمودِ آن، تاکید می کند."