سید احمد مهینی یزدی در سال 1289هجری شمسی در شهر یزد در خانواده ای کشاورز بدنیا آمد. علاوه بر دروس متداول آن روزگار و زبان عربی، زبان فرانسه و جبر و هندسه را نیز در یزد آموخت و در همانجا در چهارده سالگی مطالعه فلسفه را آغاز کرد.
وی در سال 1305 به تهران آمد و در مدرسه سلطانی و دارالفنون به تحصیل پرداخت واز دارالفنون دیپلم گرفت، در همین حال نزد اساتید فلسفه و حکمت قدیم نیز تحصیل مینمود. سپس وی وارد دانشسرای عالی شد و در رشته فلسفه و علوم تربیتی از دانشسرا فارغ التحصیل شد و در حالی به تدریس در دبیرستانهای تهران پرداخت که دلمشغولی اصلی او مطالعه فلسفه و حکمت جدید و قدیم بود.
مهینی یزدی از سال 1314 شروع به ترجمه مقالات و کتبی در زمینه تعلیم و تربیت و فلسفه نمود و چندین ترجمــــــه و چند مقاله تالیِفی از وی در مطبوعات به چاپ رسید همچنین وی در این ایام بشدت مشغول آموختن زبانهای پهلوی و آلمانی و مطالعه و یادداشت برداری متون فلسفی برای تدوین چند اثر تالیفی فلسفی بود. توجه به اتیمولوژی و اشتقاق کلمات نیز از همین سالها میباید در وی نضج گرفته باشد.
درسال 1322 با آغاز بکار مجله سخن به عنوان نامه جامعه لیسانسه های دانشسرای عالی، مهینی یزدی که در سال 1318 به فردید تغییر نام داده بود به عنوان یکی از اعضای هیئت تحریریه با این مجله آغاز به همکاری نمود. حاصل همکاری فردید با مجله سخن دو مقاله نیمه تمام"از کانت تا هیدگر" و "نگاهـــــــــی به نمود شناسی معاصر" بود که سرآغاز آشنائی ایرانیان با هیدگر و هوسرل محسوب میشود، همچنانکه وی در سال 1316 با نگارش مقاله "برگسن و فلسفه های برگسنی" در مجله "مهر"،هانری برگسن را به ایرانیان شناسانده بود .
در همین سالها یعنی در حول و حوش سال 1320 وی که حالا مترجم و مولفی روشنفکر محسوب میشد در محافل روشنفــکری که در کافه های تهران تشکیل میشد و صادق هدایــت مرکز ثقل آنها بود، شرکت میکرد و به تبادل فکری با هدایت میپرداخت. فردید با دیگر محافل فکری آن روزگار نیزبی ارتباط نبود از جمله با انجمن ایرانشناسی که وی مقاله "روابط حکمت اشراق و فلسفه ایران باستان" هانری کربن را برای این انجمن ترجمه کرد.
فردید در اوائل سال 1326 در حالیکه مدرس دانشسرای عالی نیز بود برای ادامه تحصیلات به فرانسه اعزام شد و در دانشگاه سوربن به تحصیل پرداخت. درهمین زمان تحصیل در سوربن با طرح "غربزدگی" گشتی در تفکر وی پدید آمد، با طرح "غربزدگی" در واقع دپاسمان فلسفی فردید پایان یافت.
در سال 1327 وی با زنی فرانسوی ازدواج نمود و گویا دارای فرزندی نیز شد. در این سال مهلت بورس تحصیلی وی نیز روبه اتمام بود لذا خواستار انتصاب به شغلی دولتی در ادارات ایرانی در آلمان یا سوئیس گردید و متعاقبا به آلمان نقل مکان نمود و گویا در دانشگاه هایدلبرگ ادامه تحصیل داد. سرانجام سید احمد فردید در سال 1334 در حالیکه مدرک دکتری خود را اخذ نکرده بود به ایران باز گشت.
در ایران فردید همسری ایرانی اختیار نموده و از آنجا که ازکارکنان دانشسرای عالی محسوب میشد در همانجا شروع به تدریس کرد. همزمان وی در دانشکده های الهیات و معارف اسلامی و ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران نیز به تدریس پرداخت. بعلاوه وی که از نشر آثار خود خودداری میکرد در محافل فکری متعددی حضور بهمرسانیده نظریات خود را مطرح مینمود. کار اصلی دیگر وی علاوه بر مطالعه کتب و دنبال کردن جریانات فلسفی معاصرداخل و خارج، تدوین فرهنگ اشتقاقی فارسی و عربی بود.
با انتشار کتاب "غربزدگی" جلال آل احمد در سال 1340 که عنوانش اصطلاحی از فردید است توجه بیشتری به فردید جلب شد.
در سال 1347 با انتصاب فضل الله رضا به ریاست دانشگاه تهران و سید حسین نصر به سرپرستی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تصمیم گرفته شد تعدادی از اساتید مبرز به دانشکده ادبیات منتقل شوند که فردید که اکنون مدرک دکتری او تائید شده و به تازگی به رتبه استادینیز ارتقاء یافته بود یکی از آنان بود.
فردید در زمانی که در دانشکده ادبیات تدریس میکرد همچنان از انتشار آثار خود خودداری کرد بطوریکه به فیلسوف شفاهی معروف شد، در همین ایام مدتی یک برنامه سخنرانی هفتگی با عنوان "درآمدی به حکمت معنوی" در تلویزیون داشت و متن چند تقریر وی چاپ و منتشر شد و جلسات سخنرانی وی در دانشگاه پر مستمع و حتی برخی از اصطلاحات ابداعی وی برسر زبانها بود در گروه فلسفه دانشکده ادبیات، فرديد در بین دانشجویان تا حدی محبوبیت داشت و بسیاری ازاستادان به او احترام میگذاشتند اما بعلت صراحت لهجه و موضع گیری صریح در مورد افراد، دشمنانی نیز برای خود دست و پا کرده بود.
فردید در سال 1351 بازنشسته شد، اما دعوت بکار شده و تا مدتی به تدریس ادامه داد.
در سال 1355 رژیم پهلوی که چندی قبل با ایجاد حزب رستاخیز کلیه احزاب دیگر را منحل کرده و تنها به این حزب اجازه فعالیت داده بود، به ایجاد فضائی برای بحث و گفتگو در رادیو و تلویزیون و نشریات وابسته به خود پرداخت. گرداننده اصلی مباحث فلسفی و ادبی این جریان علیرضا میبدی بود که مرتبا از فردید برای شرکت در جلسات بحث و مناظره دعوت بعمل میآورد. فردید نیز در تعدادی از این جلسات شرکت کرده با شور و حرارت به بحث میپرداخت. مسائل مطروحه از سوی فردید تا حدی مورد توجه واقع میشد هر چند که همزمان اکثرا اذعان میکردند که از اصل کلام وی چندان سر در نمی آورنــد.
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 فردید از انقلاب استقبال و جلسات سخنرانی منظمی برقرار کرد که از فروردین 1358 تا مهر 1361 تداوم یافت. وی در این سخنرانی ها به بیان نظرات فلسفی و حکمی خود و همچنین موضع گیری صریح سیاسی و اظهارنظرهای تند در باره جریانها و چهره های سیاسی و فکری مطرح آن ایام میپرداخت که این موضوع باعث ایجاد مشکلات و تضییقاتی برای وی شده و نهایتا جلسات را به تعطیلی کشاند.
فردید در حمایت از انقلاب اسلامی به سخنرانی اکتفا نکرد، وی درسال 1358 ابتدا نامزد مجلس خبرگان قانون اساسی و سپس نامزد مجلس شورای اسلامی شد که رای لازم را در هیچکدام بدست نیاورد.
با تعطیلی جلسات سخنرانی ها منظم هفتگی، فردید جلساتی با شرکت جمع محدودی در منزل خود تشکیل میداد همچنین از وی یک سلسله سخنرانی تلویزیونی ضبط شد که نهایتا پخش نگردید مصاحبه ای نیز با وی بعمل آمد که بچاپ نرسید اما در همین سالها(61 تا 68) در چند گردهمآئی شرکت نمود که در یک مورد آن سخنرانی فردید چند جلسه ای تداوم یافت.
از سال1370 فردید در حالیکه حدود 80 سال از عمر وی میگذشت جلسات خانگی را نیز تعطیل کرد و دیگر مشکل کسی را در منزل خود میپذیرفت. سر انجام استاد دکتر سید احمد فردید در 25 مرداد 1373 در منزل شخصی خود در حالی جان بجان آفرین تسلیم کرد که همچنان از انتشار آثار خود خودداری کرده بود.