اثر هنری به مثابه سنتز ی که هنرمند خالق آن است همان جهان دگرگون شده ذهن هنرمند است . جهانی که در ابتدا بر هنر مند پدیدار شده یا به قولی جهان انتزاعی و تجرید شده ای که در درون فاعل شناسایی (سوزه ) یا همان هنرمند شکل میگیرد . پدیدار هایی که هنر مند آن ها را شناسایی کرده و سنجیده است و امکان ها و توانایی هایش را مشخص کرده است .آن ها را آن طور پرورانده که به نظرش باید باشد .این همان (آنتی تز )وضع موجود است که بر هنر مند پدیدار میشود که در درون شکل میگیرد که وضع موجود (تز) آن میباشد.بی جهت نیست که در هر گفتمانی کار هنر مند را وحدت درون و بیرون میدانند .و کسی هنرمند است که به وحدت درون و برون برسد . این اتفاقی است که در هر اثر هنری میافتد .چند وقت پیش در مقالات فلاسفه تحلیلی کشورمان خواندم که فلسفه یعنی فلسفه تحلیلی ......اگر در سیاست این امر معقول و منطقی باشد.در هنر باید بگم که ابلهانه است و فلسفه هنر یعنی پدیدار شناسی...... .(با اینکه همواره مسیر منطقی به تایید خرد میرسد و لی در آخر همواره فلاسفه تحلیلی به مدافعه از حکومت محکوم میشوند.این همان دعوای دیرینه است که پوپر علیه هگل بیان کرد و در آخر دامن خود را هم گرفت که در کنگره 1961 آلمان پوپر پوزیتویسمی خطاب شد که واسطه متدولوری اش به دفاع از حکومت میپردازد)......بیان آزاد هنر و ماهیتش همواره جهانی از پدیدار ها میسازد که در مسیر شناخت از جهان بیرون .در درون(سوزه) شکل گرفته است و این دیالکتیک اثر هنری است. که این امر در همه جا . جا افتاده است .اما مملکت ما گویی هنر مند فقط حق دارد که از پدیدار ها جهانی از پیش تعیین شده بسازد که مطابق میل قدرت است البته اراده قدریت در همه جا مشهود است ولی اینجا هنر را در چنان پارادایمی قرار میدهند که دیگر .هنرمندی وجود ندارد !!!!!!.( سوزه) از پیش تعیین شده است.......... و کار هنرمند به محاکات سوزه از پیش تعیین شده رفتن است. دیگر دگرگونی کجا ؟؟؟؟ و سوزه کجا؟؟؟؟ دگرگونی لطیف کردن دنیای بیر ون است؟؟؟؟؟؟؟ ... .امکان دیگری وجود ندارد[/align] یعنی مجوزش داده نمیشود و اساتید آن چنان بر خود میبالند که حس میکنند نابغه هایی جدید در موسیقی وهنر آمده است ....و گوش و چشم مردم نیز با این هنر چنان پیوند خورده است که شکل دیگری اگر به وجود آید مردم توانایی پذیرش آن را ندارند ؟؟!!!!!!!!.این جز هرز رفتن چه میتواند باشد .؟؟؟ بی جهت نیست فر هاد مهراد میگوید این مملکت بهترین مکان برای هرز رفتن استعداد است .....از همه اینها که بگذیریم هنر مندهایی که به نان و نوایی میرسند به یک شارلا تا نی حسابی بدل شده اند که مایه تهوع است که نام هنرمند بر آنان بگذاریم .البته پدیده شارلا تانیزم کارش از یک پدیده گذشته و حسابی به یک سنت بدل شده است .