دکتر محمد اردشیر استاد دانشکده ریاضی دانشگاه شریف، از چهره های برجسته فلسفه ی ریاضی و منطق در عصر حاضر می باشد. او مقالات متعدد و کتاب هایی چند را در این زمینه تالیف نموده است. او یک ریاضیدان شهود گرا بوده و اکثر سمینار ها و مقالات او معطوف به منطق و ریاضیات شهودگرایی است است.
نگاهی سریع:
- محمد اردشير، متولد ،۱۳۳۵ بابل.
- اخذ مدرك ديپلم رياضي از دبيرستان خوازمي شماره يك تهران، ۱۳۵۴.
- اخذ مدرك ليسانس در رشته برق از دانشگاه صنعتي شريف، ۱۳۵۹.
- اخذ مدرك فوق ليسانس رياضيات از دانشگاه صنعتي شريف، ۱۳۶۹.
- اخذ مدرك دكتراي رياضيات از دانشگاه ماركت آمريكا، ۱۳۷۴.
- عضو انجمن منطق صوري (آمريكا).
- استاديار دانشكده رياضي دانشگاه صنعتي شريف، ۸۰ -۱۳۷۴.
- دانشيار دانشگاه صنعتي شريف، ۸۴ -۱۳۸۰.
- استاد دانشگاه صنعتي شريف از سال جاري.
- تأليف مقالات متعدد علمي به زبان فارسي و زبان انگليسي.
- تأليف كتاب منطق رياضي (كتاب سال ايران، ۱۳۸۴).
- ترجمه کتاب فلسفه براور اثر "مارک فان آتن" (1387)
و ترجمه كتاب برهان گودل و شركت هر ساله در كنفرانس های بین المللی منطق.
او در سال 1335 در آمل متولد شد. آشنایی او با فلسفه به لطف پدرش بود. پدرش علاقه مند به فلسفه ی کلاسیک غرب بود و لیسانس حقوق خود را از دانشگاه تهران دریافت کرده بود. و به همین علت، او از کتابخانه ی پدرش بهره جست و با فلسفه آشنایی پیدا کرد، کشش او به فلسفه در دبیرستان آغاز شد و در دانشگاه هم شدت یافت. او در مصاحبه ای که با روزنامه ی ایران داشته، گفته بود که با کتاب "اصول فلسفه و روش رئالیسم" محمد حسین طباطبایی در سال اول دانشگاه آشنا شده است و در این باره می گوید: «مطالب اين كتاب، برايم ثقيل بود و چون پيش كسي آن را نمي خواندم و خودم بر حسب علاقه شخصي به مطالعه آن پرداختم»
او مدرک کارشناسی خود را در رشته ی برق از دانشگاه شریف اخذ می کند و در مقطع ارشد به ریاضیات رو می آورد و در مقطع دکترا، بورسیه دانشگاه مارکت واقع در ویسکانسن آمریکا در رشته ی منطق ریاضی می شود.
شاید او بیشتر به چهره ی منطقی و ریاضیدان مشهور باشد. اما مقالات متعدد او در زمینه شهودگرایی ( که یک از مکاتب فلسفی ریاضیات است)، او را به چهره فلسفی تبدیل می کند.
شخصیت او
او استاد دروس منطقی ریاضی است. درس هایی مانند مبانی ریاضیات، منطق ریاضی، نظریه مجموعه ها و...یکی از ویژگی های برجسته ی این استاد، علاقه ی او به علاقه مند کردن دانشجویان به مباحث فلسفی و منطقی است. همیشه به گونه درس را ارائه می دهد که حتی دانشجویانی که در دیگر درس ها، کمتر وارد بحث می شوند، هم علاقه به شرکت در مباحثات پیدا می کنند. به نظر من لحن صحبت او به گونه ای است که مخاطب را جذب می کند. از دیگر ویژگی های او شوخ طبعی اوست. او همیشه در تدریس، منطقی مآبانه به طنز پردازی می پردازد و گاه گاه از اصطلاحات به قول خودشان، "آخوندی" استفاده می کند و قبل از بکار بردن این اصطلاحات می گوید "به قول آخوند ها"! از دیگر ویژگی های ارزشمند او، میدان دادن به دانشجوست. او در سمینار ها و کلاس ها، هر هنگامی که فردی دست خود را به نشانه ی سوال بالا ببرد، جمله خود را ناتمام می گذارد و سوال او را پاسخ می دهد. این موضوع تا حدی چشم گیر است که من یک بار سر کلاس نظریه مجموعه ها تزی جدید در مورد "تعریف مجموعه" به ذهنم رسیده بود و بعد از شروع کلاس از استاد خواستم که ایده ی خود را معرفی کنم. ایشان مرا پای تخته آورد و تقریبا کل وقت آن روز کلاس به بحث پیرامون تعریفی که من از مجموعه ارائه داده بودم گذشت و خود ایشان تقریبا تا آخر بحث ساکت ماندند. (البته بعد از کلاس ضمن ایراداتی که خصوصی به من گفتند، بیان کردند شبیه این ایده را راسل در کتاب "مبانی ریاضیات" به کار گرفته است.)
یک خاطره Secret:
من از بدو ورودم به دانشگاه و گذراندن دروس ریاضی عمومی 1 و 2 این سوال در ذهن من جای گرفته بود که ما در ریاضیات "دقیقا چه کار می کنیم؟" . استاد اردشیر از جمله افرادی است که ریاضیات را دارای اهمیتی بسیار والا تلقی می کند و رشد هر کشور را وابسته به رشد دانش ریاضی آن کشور می داند. (و البته دلایلی را هم برای این ادعا ارائه می کند). من هم ابتدای دانشجو شدنم، برای ریاضیات تقدس والایی قائل بودم ( و هنوز هم تا حدی قائلم اما از نگاهی دیگر) و اعتقاد داشتم تمام علوم باید بر ریاضیات بنا شوند. حال این سوال که خود ریاضیات چه می کند مرا آزار می داد. من این سوال فلسفی را با دکتر اردشیر مطرح کردم. و ایشان - طبق عادت مالوف خود- شروع کردند به بیان دیدگاه های مختلف در مورد چیستی ریاضیات و البته نقد کردن آنها. هر بار که ایشان دیدگاهی را می گفتند، کمی آرامش قلبی من بیشتر می شد و وقتی آن را نقد می کردند دوباره ذهنم درگیر می شد. تا جایی که در آخر که کاملا آشفته شده بودم- در حالی که کمی تن صدایم بالا رفته بود- پرسیدم: «پس ما در ریاضی داریم دقیقا چه می کنیم؟» و ایشان لبخند زنان پاسخ دادند: « کار احمقانه ای می کنیم...!»