آگاهی پدیداری: شکاف تبیینی به منزلۀ توهم شناختی
نویسنده: مایکل تای/ ترجمه: یاسر پور اسماعیل
یک بار وودی الن گفت، «آگاه بودن چه چیز شگفت آوری است! من نمیدانم مردم نیوجرزی چه کاری میکنند؟» اوضاع در نیوجرزی هر طور که باشد، آنچه در مورد آگاهی جالب یا دستکم بیدرنگ قابل توجه است ویژگی سابجکتیو یا پدیداری حالاتی از قبیل تجربۀ دیداری قرمز روشن، احساس خوشحالی و احساس قلقلک است. درک ما از کیفیت تجربۀ این حالات و سایر حالات تجربی از طریق دروننگری حاصل میشود. همچنین از آنچه به لحاظ عینی در مغز و بدن رخ میدهد درک ناقصی داریم. اما به نظر میرسد که شکاف بزرگی میان این دو وجود دارد. با توجه به تبیین فیزیکی و کارکردیِ حاضر از تغییرات عینیای که هنگام تجربۀ فلان احساسهای سابجکتیو رخ میدهند، به شدت احساس میکنیم که اولی نمیتواند دومی را کاملاً تبیین کند و پدیدارشناسی در این تبیین از قلم میافتد. طبیعتاً میپرسیم: در مورد این رویدادهای فیزیکی یا کارکردی چه چیز خاصی وجود دارد؟ چرا آنها اینگونه احساس میشوند؟ در واقع، اصلاً چرا احساس میشوند؟
این مورد را با مورد جامدیت یا گوارش ـبه عنوان مثالـ مقایسه کنید. وقتی شخص درمییابد که در اشیای جامد ـبر خلاف مایعاتـ مولکولها آزادی حرکت ندارند، بیدرنگ میفهمد که اشیای جامد به راحتی ریخته نمیشوند و میتوانند شکل و حجم خود را حفظ کنند. اگر کسی پس از شنیدن این تبیین فیزیکی بپرسد، «بله، اما چرا اشیائی که مولکولهایشان ثابتاند جامدند؟ چرا نباید مایع باشند؟»، در واقع دچار یک خلط مفهومی شده است. کسی که چنین اعتراضی میکند مفهوم متعارف جامدیت را نمیفهمد. جامدیت یک چیز به این است که استعداد حفظ شکل و حجم خود را (به طور تقریبی) داشته باشد. همین که مولکولها ثابت باشند، شکل و حجم ثابتاند و به این وسیله خود به خود استعداد حفظ شکل و حجم-یعنی جامدیتـ پدید میآید...