برای ما مساله جبر و اختیار نسبت به سایر مسائل فلسفی "قرابت" بیشتری دارد.
دلیل این قرابت کشیده شدن این موضوع فلسفی به مباحث ادبی (مانند اشعار مولانا) و مکاتب دینی (مانند فرقه های جبرباور یا جبریون) است.
آیا روند تصمیم گیری های ما ارادیست؟
پاسخ به این سوال از دیرباز نه تنها محل "مباحثه" بلکه محل "مناقشه" فلاسفه، علماء دین و حتی ادباء بوده و هست.
اما این روزها مدعی جدیدی پیدا شده ، به نام علم!
اختیار، اراده آزاد، آزادی اراده (یا هرآنچه نامش را بگذاریم) برای علم مساله ای غامض و پیچیده است. علم تاکنون قادر به هضم چگونگی "اختیار" نبوده زیرا ساختار علم اصولا "جبر بنیان" است ، نهایت تلاش علم برای دستیابی به اختیار به "انتخاب تصادفی" یا "شانسی" ختم شده که خود پیش ساختاری "جبرمدل" دارد .
از این رو در سالیان اخیر به یاری پشرفت های سریع در حوزه دانش اسکن سه بعدی مغز و کدگشایی سیگنال های عصبی و نیز تجهیزات پیشرفته ای که داریم دانشمندان تلاش جدیدی را برای درک بهتر این پدیده (اختیار) در قلمرو فعالیت های عصبی مغز انسان نموده اند و دستاوردهای این پژوهش روز به روز ( اگر نگوییم ساعت به ساعت!) به طرز چشمگیری در حال پیشرفت و نوآوری است.
این روزها رسانه ها و مردم نام جان دیلان هاینز "John Dylan Haynes" و همکارانش را بیشتر به دلیل دستاوردهای بزرگی که در زمینه "ذهن خوانی"(1) کسب نموده اند میشناسند ، آزمایشاتی که به وسیله آن توانسته اند در برخی موارد متوجه شوند مغز فرد به چه چیزی می اندیشد، دستاوردهایی که روزنه امید را برای ساخت دستگاههای دروغ سنج بسیار دقیق ، یا خواندن فکر افراد گنگ و لال و یا مجرمان خرابکار در آینده ای نزدیک باز نگه داشته است.
[تصویر: 01_1876236.jpg]
اما برای فلاسفه این محقق عصب شناس از جنبه ای دیگر بسیار ارزشمند است ، و آن اثبات فرآیند پیش انتخابی مغز قبل از انتخاب آگاهانه است.
در حقیقت وی موفق شد تلاش هایی که از سال 1980 ( که در آن محققی به نام بنیامین لیبت "Benjamin Libet" در آزمایش هایش متوجه گشت که مغز حدود سه دهم ثانیه قبل از فرآیند تصمیم گیری آگاهانه شروع به فعل و انفعالاتی میکند ) را به سرانجام برساند .
در سال 2007 ،درست همان سالی که از بد تاریخ بانی این آزمایشات "بنیامین لیبت" در گذشت، خلف علمی او "دیلان هاینز" توانست با استفاده از فن آوری جدید اسکن مغزی (یا ام آر آی) که به ام آر آی عملکردی مغز (F.M.R.I) معروف است و با توجه به دستاورد جدید کدگشایی سیگنال های مغزی که به "کدگزاری فضایی" (spatial encoding) معروف است نشان دهد نه تنها مغز انسان چیزی بین یک تا هفت ثانیه زودتر از شروع فرایند تفکر درباره تصمیم گیری شروع به فعالیت میکند بلکه در اکثر موارد این تصمیم گیری قابل پیشبینی نیز هست .(2)
گرچه هاینز نیز مانند سلف خود بنیامین لیبت که معتقد به اختیار بود ، سعی کرده محتاتانه با این قضیه برخورد کند . اما در هر حال نشان داد در موضوع اختیار علاوه بر جبر در انتخاب بین چند موضوع مشخص نوعی جبر "پیشین" نیز موجود است .
هاینز در مصاحبه ای اختیار را "نوعی تصمیم گیری پیش طراحی شده در شرایط بحرانی" دانست
بدین مفهوم مغز در شرایطی که آن را عادی تشخیص دهد بیشتر به صورت ناخودآگاه تصمیم گیری منجر به عمل میکند تا شرایط غامض و پیچیده اما در هر رو مغز زودتر از شروع فرآیند انتخاب ما تصمیمی برای خود میگیرد که در ازمایشات نشان داده شده چیزی نزدیک به هفتاد درصد تصمیم نهایی ماست !
بدین روی امروزه آزمایشات برای مشخص کردن نهایی یکی از دو صورت باقی مانده در حال انجام است و آن اینکه یا "اختیاری" وجود ندارد و همه چیز "جبر مطلق" است و یا اینکه بعد از اینکه مغز شروع به تصمیم گیری ناخودآگاه میکند "اختیار" میتواند آن تصمیم را تغییر دهد(3)
باید منتظر نتایج بود !
در هر سو باید پذیرفت این روزها بروفق مراد "جبر" میگذرد!
.............................................................................................
(1) مراد از "ذهن" در "ذهن خوانی" همان خواندن فکر بود که چون "ذهن خوانی" در نزد ما آشناتر است از کلمه "فکر خوانی" استفاده نشد.
(2) بر طبق یکی از این آزمایشات آزمایش شوندگان با استفاده از دو دکمه میبایست از بین دو موضوع یک موضوع را انتخاب میکردند و سیستم هوشمندی بین یک تا هفت ثانیه زودتر انتخاب آن ها را حدس میزد که در اولین آزمایش این سیستم موفق شد 63 درصد موارد را بدرستی تشخیص دهد
(3) البته آزمایشات و استدلال هایی نیز در جهت رد یا تایید صحت عملکرد آزمایشات هاینز صورت پذیرفته است