جام جم آنلاين: فرانسيس بيکن 1561 - 1626 پسر مهردار سلطنتي انگليس بود او از تعليم و تربيتي اشرافي برخوردار شد و در23 سالگي به مجلس انگليس راه يافت
در سال 1617 مقام پدر را به دست آورد و سال بعد خزانه دار شد؛ ولي دو سال بعد او را به رشوه خواري متهم کردند و بدين ترتيب زندگي سياسي اش به سر آمد او5 سال پايان زندگي اش را به تحقيق و تاليف گذراند و سرانجام براثر سرماخوردگي در حين يک آزمايش علمي در گذشت بيکن نخستين فرد از سلسله طويل فلاسفه علمي بود که اهميت استقرا را در برابر قياس تاکيد کرده اند او مانند بيشتر اخلاف خود مي کوشيد که نوعي استقرا بهتر از آنچه استقرا ناقص ناميده مي شود، پيدا کند بيکن نه تنها قياس را تحقير مي کرد، بلکه براي رياضيات نيز ارزش بسزايي قائل نبود؛ شايد بدين سبب بود که آن را به اندازه کافي تجربي نمي دانست وي با ارسطو سخت دشمن بود، اما به دموکريتوس منزلت بسيار بلندي مي داد گرچه منکر اين معني نبود که سير طبيعت حاکي از يک غايت الهي است ، اما به درآميختن توجيهات کلامي در تحقيق پديده هاي واقعي معترض بود و عقيده داشت که هر چيزي بايد به عنوان نتيجه لازم علل فاعله ، توجيه شود بيکن براي اين روش ، به عنوان راهنماي تنظيم معلومات حاصل از مشاهدات که علم بايد بر آنها استوار شود، ارزش قائل بود و مي گفت ما بايد نه چون عنکبوت باشيم که از درون خود مي تند و نه چون مورچه که فقط بر گردآوري اشيا مي پردازد؛ بلکه بايد از زنبور سرمشق بگيريم که هم گردآوري و هم تنظيم مي کند.روش استقرايي بيکن از آن جهت که بر فرضيه تاکيد کافي ندارد، معيوب است وي اميدوار بود که تنها تنظيم معلومات بتواند فرضيه صحيح را آشکار کند؛ حال آن که اين امر بندرت اتفاق مي افتد و اصولا ساختن است مهمترين کتاب او پيشرفت دانش از بسياري جهات ، سخت متجددانه است بيکن را عموما به عنوان نخستين کسي که گفت دانايي ، توانايي است مي شناسند گرچه شايد پيش از او هم کساني همين معني را بر زبان آورده باشند، اما بايد گفت که بيکن با تاکيد تازه اي اين نکته را بيان کرده است اساس فلسفه بيکن تماما عملي بود؛ يعني کوشش در اين که بشر به وسيله اکتشافات و اختراعات علمي بر نيروهاي طبيعت چيره شود وي از طرفداران نظريه حقيقت مضاعف بود؛ يعني حقيقت حاصل از عقل و حقيقت حاصل از کشف و شهود شهرت بيکن بيشتر مربوط به کتاب احياعلوم کبير است که از سال 1620 به بعد چاپ شد هدف بيکن از تاليف احيا علوم کبير اين بود که علم را براي بشر، يک بار ديگر زنده کند هر چه بيشتر اين اثر مطالعه شود، بيشتر معلوم مي شود که چه نقش حياتي و موثري را در همزماني بزرگ تحولات فکري و فرهنگي در سده هفدهم ميلادي ايفا کرده است در ضمن در باره تقسيم علوم ، تحقيقاتي کرده و راي ها و عقيده هايي اظهار کرد، که براي پرهيز از درازي سخن ، از آنها خودداري مي کنيم ؛ چه آن گفته ها البته اهميت دارد، چيزي است که در "ارغنون جديد" بيان کرده و آن کتاب مشتمل بر دو باب است : در باب نخست ، به علم و حکمت قديم انتقاد مي کند و در باب دوم طريقه و روشي را که در کسب علم ، درست ميدانسته است، نشان مي دهد.فرانسيس بيکن مي گفت مقصود اصلي از علم بايد قدرت يافتن بر عمل باشد، براي سود رسانيدن به نوع بشر و اين که گفته اند منظور از دانشجويي ، رسيدن به معرفت حقيقت است ، سخني تمام نيست ؛ زيرا علمي که از آن استفاده عملي نشود، چه حاصلي دارد؛ البته حصول علم ، معرفت حقيقت را هم در بر خواهد داشت و اين نتيجه بزرگي است که به دست مي آيد؛ ليکن منظور نخستين بايد تحصيل قدرت باشد؛ يعني انسان به وسيله مشاهده و تجربه و مطالعه در امور طبيعت ، از قوانين آن امور آگاه مي شود و چون آن قوانين را به دست آورد، از آنها پيروي مي کند و بر طبيعت چيره مي شود.