در گزاره های تاریخی تردیدهای جدی ای است که با توجه به آن شبهات نمی توان به هیچ گزاره تاریخی یقین کرد ودرنتیجه نمی توان یقین کرد حضرت محمدی (صلی الله علیه و آله)در تاریخ بوده نه...:
الف)اشکال اول
فخر رازی می گوید:
هیچ خبر، مفید علم نیست،لکن غایت فایده خبر ظن باشد و بر ظن اعتقاد کردن جایز نبود.(البراهین فی علم الکلام،ص4)
ب)اشکال دوم
در نقل های تاریخی احتمال خطای ناقلان فراوان است برای اینکه بر فرض تواتر گزارش تاریخی و راستگو بودن گزارش کننده،احتمال خطای نا آگاهانه ناقلان خبر و هم چنین مشاهده کنندگان واقع تاریخی وجود دارد چرا که معرفت های انسان به دلیل مادی بودنش ،محدود و متأثر از علل شناخته شده و علل ناشناخته است که احتمال کذب و عدم تطابق خبر را تشدید می کند مانند دیدن سراب و چوب به صورت شکسته در آب و نظائر آن.
ازاوایل قرن بیستم علم فراروانشناسی به تحقیق و بررسی خطاهای ذهن و روان انسان پرداخت که دو شاخه عمده آن یعنی علم تحقیقات روحی و روان شناسی نا بهنجاران(این علم احساسات و عواطف انسانیی را بررسی می کند که مورد آگاهی و توجه خود شخص نیست مانند تنفر یا محبت نسبت به یک شخص در اولین نگاه)در اواسط آن قرن به موفقیت هایی دست یافت برخی از دستاوردهای او عبارتند از:
1.اثبات و تأیید خطای نقل خلاف واقع از سوی شاهدان یک واقعه ،هر چند آن شاهدان از انسانهای عالم و فرهیخته باشند به قول سعدی: من در میان جمع و دلم جای دیگر است.(از علتهای خطا می توان به دو علت اشاره کرد:الف:عدم مشاهده واقعه در ذهن ،مانند نشنیدن کلام شخص دیگر؛ب:فرق مقام تجربه و تعبیر ،مثلا وقتی به شما خبر می دهند که علی-که پیوسته با ماشین مسافرت می کرد-به مسافرت رفته است،شما به سرعت سفر وی را با ماشین تصور می کنید(در حالی که ممکن است با ماشین نرفته باشد))
2.علم نابهنجاران،تأثیر انگیزه ها ،علایق و روحیات نفسانی ودینی را در نوع مشاهده و شنیدن واقعیت ها و اخبار تأیید کرد(حب الشی یعمی و یصم)
نتایج دو علم مزبور موجب می شود که انسان در خبرهایی که از افراد در تاریخ نقل می کنند دچار تردید و شک شود.چالرز براد که خود رئیس انجمن تحقیقات علم روحی انگلیس بود بعد از تشریح نتایح دو علم فوق می گوید:
محبتی که اصحاب یک پیامبر نسبت به او دارند موجب می شود که امور را دقیق و صحیح نقل نکنند ،زیرا محبت به پیامبر باعث می شود واقع را خلاف ببینند(جزوه علم ودین،ص80)
هیوم بعد از احتمال دادن تأثیر احساسات و عواطف درباره تأثیر روحیه دینی می نویسد:
اگر روح دین با عشق به حیرت انگیزی پیوند یابد ،پایان عقل سلیم فرا می رسد در این شرائط گواهی انسانی تمام شایستگی خود را برای مرجع موثق بودن از دست می دهد . ممکن است به کذب داستان خود عالم باشد و با وجود این ،با منتهای صداقت به خاطر وجود آوردن سببی چنین مقدس در آن اصرار ورزد(فلسفه دین،ص91 و 92)
(کل اشکال مذکور:معجزه در قلمرو عقل و دین،ص182 و183)
اشکال سوم
در مورد نقلهای متواتر می گویم: چه دلیل عقلی ای داریم که اجتماع ناقلان بر کذ ب محال است؟یا حتی بعید است؟ خب ممکن است همه اشتباه نقل کرده باشند و خطا کرده باشند .
اشکال چهارم
برفرض اینکه اجتماع ناقلان بر کذب بعید است احتمال کم دلیل بر نادیده گرفتن آن امر نیست برای مثال :برداشتن یک کارت با شماره 999 از میان یک میلیارد کارت.نگاه کنید احتمال در آوردن کارت فوق(999)تنها یک در میلیارد محتمل است که احتمال بعیدی به نظر می رسد ،اما همین احتمال بعید با کشیدن آن به بیرون ، به قطع و واقع می پیوندد .پس صرف احتمال بعید موجب نمی شود که آن محتمل محقق نشود.
پس همین احتمال کم در گزاره های تاریخی سبب می شود شما یقین نکنی که هیچ کدام از گزاره های تاریخی مطابق با واقع است.و در نتیجه نمی توان به عدالت هیچ کس در تاریخ یقین کرد.
احتمال پاسخ:
عقلا به ان احتمال اهمیت نمی دهند
پاسخ:
1.عقلا چه کسانی هستند مگر فقط شما عاقلید یک گروه بزرگی در غرب هستند که معتقدند به گزاره های تاریخی نمی توان یقین حاصل کرد
2.هیچ دلیل عقلی نداریم که عقلا مطابق واقع حکم کنند احتمال دارد همه شان خطا کرده باشند
3.در منطق حرف عقلا و مردم یعنی همان مشهورات را جزو مبادی جدل قرار داده اند که کارش (یعنی جدل)اسقاط خصم است نه تحری حقیقت
4.نحن ابناء الدلیل نه ابناء العقلا
اشکال پنجم
همانطور که معلوم است نقل متواتر از انسانهای دروغگو حجت نیست لذا علما می گویند نقل متواتر از عادلها حجت است اما در این جا یک اشکال است: شما از کجا می فهمی زید عادل است (زیدی که در زمان پیامبر بوده)خب از شخص دیگری که در گذشته بوده شنیدی خب اون شخص از کی شنیده همین جور تسلسل پیش می آید.
اشکال ششم
بر فرض اینکه یقین کردیم زید زمان پیامبر عادل است خب عدالت زید را از کجا می فهمیم از اینکه مثلا مدتی زید دروغ نگویید در این جا می توان اشکال کرد که: از کجا معلوم شخصی که تا مدتی دروغ نگفته الان هم دروغ نگوید شاید این حرف اولین دروغ او باشد.
نتیجه:
ما نمی توانیم به وجود هیچ واقعه ای در تاریخ یقین کنیم و حداکثر ظن پیدا می کنیم پس ما تنها می توانیم به وجود حضرت محمد صلی الله علیه و آله در تاریخ ظن پیدا کنیم(در حالی که همین ظن هم قابل خدشه است)و به ظن نمی شود اعتقاد و یقین پیدا کرد چون هر خبری که می آید احتمال دارد جزو خبرهای کاذب باشد پس هیچ کس نمی تواند به حقانیت دین اسلام و هردین تاریخی دیگری مثل یهودیت و مسیحیت یقین پیدا کند.