در سلسله یادداشت هایی با عنوان خداوند جبار تاریخ* قصد تحلیل مسئله هیستوریسم را دارم به نظرم پرداختی چند سویه به این موضوع بتواند فرصتی تازه باشد تا به موضوعی کمتر پرداخته شده در خانه فلسفه جان بخشید.
---------------------------------------------------------------------
برداشتی سه گانه از تاریخ می تواند آغازگر بحث مان باشد :
تاریخ نقلی ، علم تاریخ و فلسفه تاریخ
که هدف بحث ما فلسفه تاریخ است اما به عنوان مقدمه برای این بحث دو موضوع دیگر را نیز اجمالا تعریف می کنیم.
الف- تاریخ نقلی
در این شاخه بیشتر به آنچه پرداخته می شود که در سیره ی تاریخی و زمان ماضی تحقق یافته است و گذار ما از آن به آن، تبدیل حال به گذشته است که مجموعه فتحنامه ها ، زندگی نامه ها و به طور کلی شرح ماوقع گذشته را تاریخ نقلی می توان بشمار آورد.
طبعا خاصیتی چون جزئی بودن و صرف نقلی بودن از خصیصه های اساسی این شاخه است. تاریخ نقلی مرادف با تاریخ نگاری است که عموما در میان اقوام مختلف وجود داشته است.
ب- علم تاریخ
علم تاریخ گامی فراتر از تاریخ نقلی است و می تواند مطالعه فرهنگ، انسان شناسی و سنن و... اقوام باشد. به عبارتی جستجو برای یافتن چرایی رخداد های گذشته است. اهمیت تاریخ نقلی در علم تاریخ بمثابه اطلاعاتی است که در پرتو تفکر و تامل قرار می گیرد تا اصول و قواعدی ضابطه مند از آن استنتاج شود.
که البته در چارچوب این تاملات است که می توان آینده بشر را پیش بینی کرد و به عبارتی
علم تاریخ معرفت به زمان آینده به صورت کلی است. لازم است منظور از پیش بینی را قدری روشنتر سازم، پیش بینی آینده به معنای فهم تمامیت موضوع نیست بلکه بیان کلیتی است که در سیر حیات بشری و برخوردهای حکومت ها با ملل یا تاثیر رخداد ها و پیشرفت های علمی بر باورهای مردم و... البته این موضوع در پرتو استقراء است. {ما با دیدن هر روزه ی طلوع خورشید تحقق دوباره ی آن را در فردا پیش بینی می کنیم.}
بنیان نگره ی علمی به تاریخ در میان مسلمانانابن خلدون است که در کتاب العبر خود مقدمه ای نگاشته است که به "مقدمه ابن خلدون" مشهور است و در آن به تحلیل و علت یابی ماوقع تاریخی می پردازد در میان غربیان نیز منتسکیو است که کتاب روح القوانین و سر عظمت و انحطاط رومیان از آثار وی است.