درود بر دوستان دانشمند .
من به عنوان یک نو آموز فلسفه برای مطالعه آثار ویتگنشتاین اقدام به مطالعه فلسفه فرگه کردم. سوالی داشتم که اگر اساتید لطف کنند و پاسخ دهند لطف بزرگی در حق من کرده اند.
فرگه وقتی به دنبال مفهوم صدق بود ابتدا نشان داد که صدق نمی تواند مطابقت میان بازنمودها و نمودها باشد به این علت که با پذیرش این فرض گزاره 2+2=4 تا حدی صادق است و تا حدی نیست چون هیچ چیز تطابق صددرصدی ندارد. از طرفی فرگه ناشن داد که صدق نمی تواند یک ویژگی باشد چون در این صورت هیچ چیز جدیدی به ما نمی گوید مثلا گزاره (( برف سفید است )) را در نظر بگیریم که اطلاع جدیدی به ما میدهد اما گزاره (( برف سفید است صادق است )) هیچ چیز جدیدی به ما نمی گوید.
فرگه نشان داد که هر گونه تعریفی از صدق امکان ناپذیر است زیرا هر تعریفی لاجرم مفهوم صدق را از قبل فرض می گیرد که این دور است. مثلا اگر تعریف کنیم(( صدق همان مطابقت است )) این است به معنای برقرار بودن است یعنی صادق است که صدق همان تطابق است که این تعریف آن چه را می خواهد تعریف کند از قبل فرض گرفته.
اما بعدا فرگه نشان داد که ارزش صدق یک جمله همان ارجاع آن جمله است . سوال من این است که ایا این خود یک تعریف از صدق نیست و لاجرم آیا دچار دور نیست؟
وقتی می گوییم (( صدق یک جمله همان ارجاع آن است )) خوب این تعریف هم مثل تعریف بالا از قبل مفهوم صدق را در خود فرض گرفته است . درسته ؟