بخش اول(تحلیل معنایی نسبیت)
اكنون ما برای رسیدن به تعریف نسبیت، این را بررسی می نماییم كه افراد با واژه ی "نسبی"، به چه چیز یا چیزهایی اشاره می نمایند. اینجانب با بررسی و تٲمل در برخی گفتارهای عادی و متعارف افراد و نیز نوشتارهای برخی كتب تخصصی، متوجه شدم كه كاربرد واژه ی "نسبی" برای اشاره به ٦ مفهوم، منظور و واقعیت متفاوت می تواند باشد:
١- عدم قطعیت
٢- عدم ثبات
٣- عدم كمال
٤- عدم خلوص
٥- اعتباریابی با/از دیگری(عدم اعتبار ذاتی)
٦- وضعی و قراردادی بودن
حال در این جا، مثال هایی برای هر كاربرد معانی مذكور واژه ی "نسبی" آورده می شود:
١- [عدم قطعیت]
مثال: حقایق علم «نسبی» می باشند.
معنی= صدق تئوری های علمی به طور احتمالی است نه به طور یقینی و صد در صدی.
٢- [عدم ثبات]
مثال: علم در طول تاریخ بشریت، «نسبتا» مفید بوده است.
معنی= این قاعده(سودمندی علم برای بشر در طول تاریخ) در طول تاریخ، همیشه ثابت نبوده است و گاهی در طول تاریخ، دستاوردهای علمی برای بشر مفید نبوده است.
٣- [عدم كمال]
مثال: این جامعه عدالت را به طور «نسبی» اجرا نموده است.
معنی= این جامعه عدالت را به طور كامل اجرا نكرده است، گرچه در اجرایش خیلی بدان نزدیك بوده است.
٤- [عدم خلوص]
مثال: ایشان انسان «نسبتا» خوبی هستند.
معنی= تمامی رفتارهای این موجود خوب نمی باشد و هم دارای رفتارهای خوب است و هم دارای رفتارهای بد، گرچه رفتارهای خوب این فرد از رفتارهای بدش بیشتر است.
٥- [اعتباریابی با/از دیگری] (عدم اعتبار ذاتی)
مثال: زمان مفهومی «نسبی» است.
معنی= زمان به خودی خود، هویت و معنایی ندارد و در برابر مفهومی دیگر(در اینجا حركت) معنا میاید.
٦- [وضعی و قراردادی بودن]
مثال: اخلاقيات «نسبی» مي باشند.
معنی= افراد انسانی خوب و بد را تعيين می نمايند و چيزی به تنهايی و به خودی خود، بد يا خوب نمی باشد.