مردی شبیه خودش
ابوعلی حسینبن عبدالله معروف به ابنسینا متولد 370 و متوفی به 428 هجری، حکیم ایرانی بوده است. حکیم بودن درباره ابنسینا در اینجا معنا پیدا میکند که وی در طب و فلسفه جزو مشاهیر زمان خویش و البته مفاخر ایرانی بوده است.
او در فلسفه صاحب کتاب شفاست و در طب، کتاب قانون را دارد که هر دو جزو منابع معتبر در رشته خود حتی تا زمان حاضر است. البته برای وی تا 456 اثر نیز ذکر کردهاند. درباره او نکات زیادی قابل طرح است، اما هفت موضوع مهم و البته کمتر شنیده شده زندگی ابنسینا به این شرح است:
1 ـ پدر ابنسینا یکی از ایادی حکومتی در زمان سامانیان بود. مادرش ستاره نام داشت و از اهالی بخارا بود. درباره خانواده خود او هیچ نکتهای در منابع ذکر نشده و اینگونه برمیآید که زن و فرزندی نداشته است. با این حال، او را فردی لذتجو خواندهاند و یکی از دلایل مرگ او بر اثر بیماری قولنج را نیز همین لذتجویی افراطی دانستهاند. البته برخی گفتهاند اشتباه یا تعمد پزشک در استعمال دو بالایی از یک گیاه دارویی در کنار زهر ریختن غلامان بر داروی او نیز از عوامل موثر بر مرگش بوده است. موارد دیگری چون آتش زدن کتابخانه سامانیان پس از مطالعه همه کتب آن برای دست نیافتن دیگران بر کتب ذکر شده، اما با وجود این اتهامات باید دانست گفتهاند که او زمان مرگ غسل کرد و بعد از سه روز دارفانی را وداع گفت.
2 ـ درباره ملیت ابنسینا اختلافات بسیاری وجود دارد. بخارا محل تولد او در حال حاضر جزو ازبکستان است. بلخ، محل سکونت اجداد او در افغانستان است و ترکان نیز به دلیل تصرف بخارا بعد از تولد ابنسینا و نیز نام گذاشتن ترکستان بر آن منطقه، او را یک ترک میدانند. صد البته که تمام این ادعاها قابل قیاس با ادعای ایرانیان نیست که به دلیل قرار گرفتن این مناطق در فلات ایران، تصریحات خود ابنسینا و سخن گفتن و نوشتن او به پارسی و نیز مرگش در همدان، او را یک ایرانی تمام عیار میدانند.
3 ـ ابنسینا، علوم را از استادان معتبری نیاموخته است. او ریاضیات را از یک بقال یاد گرفت، در هندسه شاگرد یک مساح بود (مساح یعنی مساحتکننده و اندازهگیرنده اراضی) و فقه را از اسماعیل زاهد آموخت که فقیه معتبری نبوده است. او این علوم را در جوانی به پایان رسانده کما اینکه میگویند در بیست و یک سالگی تمام کتب موجود در کتابخانه سامانی را خوانده بود. در عین حال از این نکته برداشت میشود که او اغلب علوم را با هوش و استعداد ذاتی خویش و بدون اتکا به استادان پیش برد. بخصوص این نکته در مورد آموختن فلسفه از سوی وی ذکر شده است.
4 ـ درباره آموختنهای کرامتوار یا تصادفی او هم نقلهایی وجود دارد. خود او میگوید هرگاه به نکته سختی برمیخورده دو رکعت نماز میگزارده و آنگاه آن نکته بر وی مکشوف میشده است. همچنین گفته برخی مسائل را در خواب به او آموختهاند. ضمنا حکایتی هست که میگوید وقتی بارها کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را خوانده و نفهمیده بود، به طور اتفاقی کتابی از دستفروشی در بازار خرید که شرح کتاب ارسطو اثر فارابی بود و آنگاه توانست کتاب آن فیلسوف یونانی را درک کند.
5 ـ نکته مهمی که درباره زندگی ابنسینا وجود دارد، مسافرتهایی است که او انجام داده است. ابنسینا متولد یکی از روستاهای بخاراست و علاوه بر زندگی در آن شهر، بنا به دلایلی چون مسائل سیاسی و امنیت فردی به خوارزم، گرگان، طوس، سمنگان، جاجرم، نیشابور، ری، همدان، قزوین و اصفهان سفر کرده و در آن شهرها اقامت داشته است؛ مردی که النهایه در همدان از دنیا رفته، اصالتی بلخی هم داشته است. بر این اساس باید گفت او در طول این سفرها توانسته خود را از مرحله خامی به پختگی برساند و درسهای بسیاری دریافت کند.
6 ـ ابنسینا در این سفرهای متعدد، در دربار پادشاهان بسیاری حضور پیدا کرده است. از نوح بن منصور سامانی در ابتدای جوانی گرفته تا علاءالدوله اصفهانی در انتهای عمر خویش. کلید ورود او به این دربارها، مسائل پزشکی بوده است. چه برای خود پادشاهان و چه برای بستگان نزدیک آنان بیماریهایی پیش میآمده و ابنسینا با ورود به مساله و شفای بیمار، جزو مقربان پادشاهان میشده است. او حتی دو بار به مرحله وزارت این پادشاهان هم رسیده است. البته انتقاداتی به وی، به دلیل ورود به دربار پادشاهان شده کما اینکه گفته شده او نخستین حکیمی است که پا به دربار ملوک گذاشته است.
7 ـ درباره مردم عامی و نیز درباره پادشاهان و اطرفیان آنها، معالجات عجیبی را به ابنسینا نسبت دادهاند. مثال بارز آن فهمیدن راز بیماری فردی است که به عشق مبتلا شده و ابنسینا با نام بردن از شهرها، کویها، خانهها و افراد فهمید او عاشق چه کسی شده است. مشابه این معالجه به کرات در تاریخ ادب ایران تکرار شده و مثلا داستان شاه و کنیزک در مثنوی یکی از آن موارد است، ضمن اینکه بیشتر معالجات اینچنینی ابنسینا حاصل هوش اوست، نه علمش در طبابت. البته برای هوش ابنسینا موارد غیرقابل باوری هم ذکر شده مثل اینکه در زمان نوزادی محل یک شیء گم شده مادر را به خاطر سپرده و در پنج سالگی آن را به مادر گفته است.
http://press.jamejamonline.ir/Newspreview/1617420186532335858