علم (ساینس)، بمثابه یک دین جدید
همه کمابیش با فرانسیس بیکن آشناییم. پیامبری که با ظهور خود، وعده های واهی پیامبران پیشین خود را در هم شکست و بهشت افسانه ای مسیح را در زمین محقق کرد!! شاید این تعبیر، لحنی استهزا آمیز داشته باشد، اما با نگاهی جامعه شناسانه به قرون 17 تا 20 ( و حتی با اغماض هایی تا کنون)، متوجه می شویم، اعتقاد مردم قرن 15 به آیات کتاب مقدس، شبیه به اعتقاد مردم فعلی به کتب علمی است و ایمان مردم ماقبل قرن 15 به کلیسا و صومعه و مسجد، مانند ایمان مردم فعلی به آزمایشگاه است. فرانسیس بیکن، فیلسوفی بود، که با آرای خود، به تحکم کلیسا بر افکار اروپا پایان داد و خود را در زمره بانیان انقلاب علمی جای داد. او با انتشار کتاب ارغنون جدید، در مقابل ارغنون ارسطو قد علم کرد و روش استقرایی را بر روش قیاسی و استنتاجی ارسطو، مرجح دانست.
بیکن در کتاب آتلانتس نو با لحنی شور انگیز به ترویج افکار خود پرداخت و عملا با بیانی که بیشتر خطیب ها سخن می گویند، مردم را به سوی رستگاری دعوت کرد.
کارل رایموند پوپر در کتاب منطق اکتشاف علمی در مورد بیکن می نویسد:
«جنبشی که به وسیله ی بیکن آغاز شد، جنبشی دینی یا نیمه دینی بود و بیکن پیامبر دین علم س*کولا*ر به شما می آمد. او به جای نام خدا، طبیعت را قرار داد اما بقیه چیز ها را تقریبا دست نخورده باقی گذاشت. الهایت، یعنی دانش خداشناسی، با دانش طبیعت شناسی تعویض شد. قوانین طبعیت جایگزین قوانین دین شدند. به جای قدرت خدا، نیرو های طبیعت قرار داده شد. و در یک مرحله ی متاخر، مشیت الهی و داوری الهی با انتخاب طبیعی تعویض گردید. به جای لوح قضا و قدر الهی، پیش بینی طبیعت قرار داده شد. به طور خلاصه،علم مطلق و قدرت مطلق خدا، جای خود را به قدرت مطلق طبیعت و دانش عملا مطلق علوم تجربی داد.»
عملا چیزی که مشاهده شد، دینی بود که کتابش، ارغنون جدید، پیامبرش، بکین، خدایش طبیعت و معجزه اش، تکنولوژی بود.
جنبشی که این دین جدید، در افکار جهانی ایجاد کرد، بسیار عمیق و ماندگار بود.
دین مسیحیت، با تکفیر افراد روشنگر خود را با چنگ و دندان تا جایی که می شد، نگه داشت، اما زلزله ی ایجاد شده بیشتر از توان کشیش ها بود.
اما وقتی که امواج این زلزله به کشور های اسلامی رسید، مسلمانان، با مشاهده شکست کلیسا در مقابل علم، تصمیم به راه حلی خلاقانه تر گرفتند: "همسو سازی علم و دین". تا جایی مثلا در ایران افراد چون مهندس بازرگان شروع کردند به حکمت یابی احکام اسلامی در اندیشه های ساینیفیکال. و برای هر حکم، سعی کردند علتی علمی را بتراشند. این ماجرا تا جایی بالا گرفت، که علی شریعتی ادعا کرد، که نوری که در قرآن گفته می شود، همان اشعه ی ایکس است!! سعودی های عربستان، قرآن را بر ذره بین تفسیر های علمی قرار دادند و سعی کردند تا جایی که می شود، قرآن را با دین جدید (ساینس) مطابق نشان بدهند و واژه اعجاز علمی را در اذهان جهانیان پر کنند. این کار تا جایی ادامه پیدا کرد که به نحوی کاملا هنر مندانه، گرد بودن زمین، جاذبه نیوتن، قوانین ترمودینامیک، بیگ بنگ، نسبیت انیشتین و.... حتی عدد سرعت نور هم از قرآن استخراج شد!! (البته بعدها نشان داده شد که هر نظریه ای را میتوان از قرآن استنتاج کرد!!) یعنی دیگر این دین بود که باید خود را به هر نحوی با ساینس مطابق می کرد. (هر چند که موارد اعلام شده، زیرمجموعه ساینس به معنای واقعی کلمه، محسوب نمی شود)
این رخداد ها نشان میدهد که علی رقم تلاش فلاسفه علم، تاثیری که بیکن بر جامعه ی جهانی گذاشت، دست کمی از یک دین جدید نداشت. علت عمده این امر، معجزه ی این دین، یعنی تکنولوژی بود. هر چند که امروزه اعتقاد های بسیاری مبنی بر جدایی ذاتی علم و تکنولوژی از هم دارند، اما بعلت آنکه آغاز تکنولوژی با روشنگری های علمی بود، به هر تقدیر، تکنولوژی، بنحوی کاملا غیر منصفانه و حتی کودکانه، به علم نسبت داده می شود. با وجود اینکه امروزه، باطل بودن تفکرات جزمی علم به معنای ساینس، بر اهل تفکر روشن شده است، اما قشر عوام جامعه هنوز بر ایمان خود، پایبند مانده اند. این هرگز به معنای طرد تفکر استقرایی نیست، بلکه به میدان انتقاد کشیدن تفکری است که با داعیه های جزم گرایانه ی خود، اذهان بشر را به سمت تبیعیت کورکورانه سوق دارد تا جایی که افرادی چون فایرابند اعتقاد داشتند، که راه آزادی بشر، در رهایی از این دین مدرن یعنی ساینس می گذرد. حتی پوپر هم که مشخصا مخالف نسبی گرایی است، نظریه های مبتنی بر سنت بیکنی را خنده آور تلقی می کند. هر کس که با الفبای فلسفه علم آشنا باشد (البته اگر علم را فروکاهیده به پوزیتویسم منطقی نداند) می داند که نگاه کردن به علم تجربی به عنوان معرفت یقینی چقدر مضحک است!
شاید تلاش اینجانب در این راه، روشن کردن پایه های نگاه های عوامانه به دهان دانشمندان علمی است و به ظن من، تفکر، هیچ قانونی ندارد، و هرکس تفکر را محدود به قوانینی کند، بابی از روشنگری را بسته است.