قسمت اول
"عدم جهان شمولی اخلاق"
اخلاقی بودن یک عمل، یعنی اینکه آن عمل در مقایسه با سایر رفتارها، در یک زمان و مکان مشابه قابل ترجیح و انتخاب باشد. و انسان بتواند با آسودگی خاطر، از اینکه انتخاب صحیحی نموده، آن عمل را انجام دهد.
اما سوال محوری اینست که ملاک و معیار اخلاقی بودن یک رفتار چیست؟ و بر چه اساس می توان فهمید که یک عمل؛ به درستی انتخاب شده؟ و چگونه می توان داوری کرد که ترجیح یک رفتار، ترجیحی صحیح است؟ چگونه می توان فهمید، کاری رواست و کاری ناروا؟
برای پاسخ به این سوال به چند نکته باید اشاره کرد:
1-نسبی بودن درستی و نادرستی رفتار ها در زمان ها و مکان ها و اشخاص مختلف.
2-میل و گرایش بنیادی انسان به فایده و منفعت و انزجار و تنفر او، از ضرر و آسیب.
3-هر انسانی، با توجه به تمام شرایط شخصی اش، سود و زیان یک عمل را در نظر بگیرد، و در صورتی که سود آن عمل، بیشتر از زیانش بود، آن را ترجیح دهد.
به بیان دیگر، برای هر انسان، کاری که به نفع اوست، رواست. و کاری که به ضرر اوست نارواست.
اما با این پاسخ، تنها، یک قدم به عقب بازگشته ایم و مجددا همان سوالات در مورد منفعت و ضرر پیدا می شوند.
بنابر این، در قدم نخست در میابیم یک معیار جهان شمول برای ترجیح اخلاقی وجود ندارد. و تمام قواعد کلی و همگانی اخلاق، سست و بی اعتبار خواهند بود. و نظر کانت مبنی بر اینکه، ملاک اخلاقی بودن، قابلیت عمل همگانی به آن عمل است، نیز، نادرست است.
همچنین، بر اساس گفته های فوق در واقع اخلاق، دور زده می شود و علمی که در بر طبق آن بتوان ارزش کارها را داوری کرد، نخواهد بود. و مرجعی برای تعین تکلیف انسان وجود نخواهد داشت.