اینجانب با این آزمون آزمون ذهنی، خواهان به چالش کشیدن وجود مرز بین اختلاف زبانی و اختلاف واقعی می باشم که البته نتیجه ی طبیعی همین آزمون ذهنی نیز می باشد.
اما آزمون ذهنی زبان نوین قصر:
فرض کنید که در یک قصر سلطنتی، تمامی افراد قصر و اشراف و شاهزادگان و خدم و حشم شان، از یک زمانی با یکدیگر تبانی می نمایند و قرار می گذارند که از این به بعد، هر کودکی در این قصر متولد شد، اولا تا قبل از سن بیست سالگی نگذارند که به هیچ وجه از قصر خارج شوند، ثانیا تمامی کلمات و مفاهیم متضایفان یعنی هر آن چه را که به صورت دوتایی و با هم به ذهن می آیند و با هم نیز قابل شناخت و تعریف می باشند ولی در عین حال مقابل یکدیگر هستند(مثل بالا و پایین)، برعکس به این کودکان آینده آموزش نمایند و همچنین خودشان هم برعکس اینها را جلوی این کودکان به کار ببرند. مثلا آن چه را که سابقا در قرارداد زبانی شان، سرد می نامیدند، به کار بردن واژه ی داغ را برای اشاره به همان ها به آن کودکان یاد دهند و نیز هر چه را که در گذشته بر اساس قرارداد زبانی شان داغ می نامیدند، به کار بردن واژه ی سرد را برای مفاهمه و اشاره بدین واقعیت، آموزش نمایند. همچنین آنان مفاهیم علت و معلول، بلند و کوتاه، سفت و نرم، سریع و آرام و ... را تماما برعکس بدین کودکان یاد دهند. در این جا مشخص است که کودکان آینده، مفاهیم این چنینی را یکسان و همانند فهم پدر و مادرشان از این مفاهیم و واقعیت درک نمودند و فقط با قرارداد زبانی متفاوت از قرارداد زبانی پدر و مادرشان، این مفاهیم را همانند آنان، فهم نموده اند. درک آنان از کوتاهی، همان درک پدر و مادرشان از کوتاهی می باشد و فقط با اتیکت و الفاظ و عبارات برعکس و متفاوتی، ذهن شان بدین فهم ارجاع میاید. پس در این جا می دانیم که اختلاف این کودکان با پدر و مادرشان، تنها اختلافی زبانی است و نه یک اختلاف واقعی و درباره ی نفس الامر چیزها. حال فرض کنید که اینان بعد از سن بیست سالگی از قصر خارج می شوند و با انسان هایی روبرو می شوند که این مفاهیم متضایفان را مقابل آن چه که آنان به کار می بردند، به کار می برند. حال، هم این کودکان سابق قصر و هم مردمانی که با اینان روبرو می شوند، دچار گیجی می شوند ولی در این موقعیت، آیا افراد روبرو شده با این ها یا همین افراد سلطنتی بیست ساله، راهی دارند که تشخیص دهند که اختلاف اینان در به کار بردن مفاهیم متضایفان، تنها اختلافی زبانی و ناشی از داشتن دو قرارداد زبانی متفاوت است یا آن که اینان اختلافی واقعی دارند و دارای دو ساختار متفاوت ذهنی و عصبی می باشند و فکر کنند که خود یا طرف مقابل شان اشتباه می کنند؟