نشست دیماه با عنوان مبانی فلسفی روش شناسی پژوهش تربیتی توسط دکترخسرو باقری ارائه گردید.
ایشان بر این اعتقادند که مبانی فلسفی پژوهش هم بر روش های تحقیق اثر می گذارند و هم از آنها تاثیر میپذیرند.
یعنی رابطه دو طرفه است، هم از مبانی، روش ها منتج می گردد و هم روش ها بر تغییر مبانی می توانند اثرگذار باشند. و حتی شاید بتوان روش های جدید را بر مبانی فلسفی مترتب کرد لذا این رابطه اینچنینی ضرورت پرداختن به مبانی فلسفی تحقیق را توجیه می کند. وقتی صحبت از مبانی فلسفی میشود صحبت از سه عنصر است: مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی
برای نشان دادن تاثیر مبانی فلسفی بر روش های تحقیق نیز روش هندسی اسپینوزا در اخلاق را که مبتنی برضرورت علی در جهان (نگرش فلسفی)و امکان نمایش وحدت و نظم در جهان بانظامی منسجم ازقضایا ی منطق و ریاضی (مبنای معرفت شناختی ( است را بیان نمودند.
ایشان رابطه بین مبانی فلسفی و معرفتشناختی با روش های پژوهش را بر سه دسته تقسیم می نمایند:
1) رابطه تعینی که مبانی بطور قطع روش ها را تعیین میکند
2) رابطه عدم تعینی که نه تنها مبانی ، روش ها را تعیین نمی کنندبلکه مغلوب روش های علمی اند
3) رابطه تعین نسبی که دکتر باقری نیز معتقد به آن است و بدان معنی است که مبانی، تعینی ملایم در خصوص روش ها دارند بطوریکه مثلا از بعد هستی شناختی اگر ما هستی خاصی را برای موجودی لحاظ کردیم و بر اساس آنروش خاصی منتج گردد این بدین معنا نیست که هستی دیگری و روش های شناخت دیگری بر آن موجود نمی توان استوار کرد.
بلکه با اتکا به مفهومی به نام"تغافل روش شناختی" (و نه غفلت) میتوان در عرصه هستی شناختی به تغافل پرداخت یعنی رویکرد های بدیل را برای هستی موجودات تصور کرد (رویکردکانک یا as if )
چنین رویکردی البته باید حدود داشته باشد و حدود آن را واقعیت آن موضوع معین می کند در عین حال لازم است محقق درتعیین این حدود خطا شکیبی و تفاوت شکیبی داشته باشد تا بتواند در دامنه ای معقول از بدیل ها نسبت به هستی موجودات، روش های متفاوت را استخراج و بکار گیرد.