مباني فلسفي تعليم و تربيت و پيوند آن با زيبايي شناسي و تحولات فرهنگي از ديدگاه "ملاصدرا"
تحصيلات تکميلي
نام و نام خانوادگي : راضيه رشيدي احمدآبادي
دانشكده : ادبيات و علوم انساني
استاد راهنما : دکتر سيد مهدي امامي جمعه
تاريخ دفاع : 30/10/87
رشته و گرايش : الهيات-فلسفه و کلام اسلامي
استاد مشاور : دکتر جعفر شانظري
چكيده
پيشفرضهاي فلسفي و ديدگاههاي هر فيلسوف مباني نظريههاي علمي اوست. نظريات مطرح در حيطه تعليم و تربيت نيز از اين امر مستثني نيست. اگرچه ممکن است نظرات تربيتي يک فيلسوف به طور واضح در مباحث او مطرح نگردد، اما اساس آن را شکل ميدهد. از جمله نظامهاي فلسفي که ميتوان با بررسي و جستجو در آن به شناخت نظرات تربيتي پرداخت نظام فلسفي صدرالمتالهين است. انسان موضوع اصلي دانش تعليم و تربيت است. چراکه او قابليت رشد علمي و تکامل رفتاري را دارد. در مباني تعليم و تربيت در نظام صدرايي به انسان با رويکرد وجودي نگاه شده و از آن تعبير به حکمت شده است. حکمت در نگاه ملاصدرا يک نظام تعليم و تربيتي براي انسان است که هم شامل آموزش و هم شامل پرورش ميشود.
نظام تعليم و تربيت در نگرش صدرايي بايد نظام جامعي باشد به گونهاي که حس، خيال، عقل و قلب انسان را در برگرفته و تمام جنبههاي وجود انسان را متحول و دگرگون کند. از آنجا که صدرا ارتباط بين جسم و روح را يک ارتباط ذاتي ميداند و هر دو را دو مرتبه از يک حقيقت ميداند، در نتيجه در نظر او نظام تعليم و تربيت بايد هم به پرورش بعد روحاني و هم به پرورش بعد جسماني بپردازد و هم زندگي اخروي و فرامادي و هم زندگي مادي و دنيوي را فرا گيرد.
در نظام تعليم و تربيت ملاصدرا تحول و دگرگوني انسان بر اساس حرکت جوهري نفس تحول گوهري و جوهري است که در اين تحول و دگرگوني انسان هيچ حديقفي ندارد. ملاصدرا در حيطة تعليم و تربيت يک نظام و الگوي کاملي را ارائه ميدهد که هم شامل مباني هم شامل آموزهها و اصول هم شامل نهادها و هم شامل اهداف و روشهاست. عقلانيت، علم و دانش، انگيزه، عادت، عشق، هنر و زيباييشناسي در عشق عفيف و هنر، فرهنگ و تحولات فرهنگي ابعاد مختلف نظام تربيتي صدرا را شکل ميدهند. اين ابعاد با هم و در کنار هم بايد در يک نظام تربيتي وجود داشته باشد تا يک نظام بتواند باعث رشد و ترقي همه جانبة افراد گردد. از ديد صدرا تنها عقل و علم ودانشي که با نور بصيرتزاي الهي تأييد و ياري شده امکان تربيت و سعادت انسان را فرا هم ميسازد.
او معتقد است آنچه باعث ميشود انسان کاري را انجام دهد و به سوي جهت خاصي برود انگيزه آن عمل ميبا شد. او در اين زمينه انگيزه را به انگيزه بيروني و دروني تقسيم ميکند. همچنين به تأثير عادت در تربيت شخص توجه داشته و از آن به ملکه تعبيرکرده است. وي معتقد است انسان تنها از طريق از بين بردن عادات ناپسند که از کودکي به آن عادت کرده است و کسب عادات پسنديده ميتواند به سعادت و خوشبختي واقعي برسد. او معتقد است بين عشق عفيف و هنر با تعليم و تربيت ارتباط وثيقي وجود دارد. بهگونهاي که غايت عشق را چيزي جز تعليم و تربيت نوجوانان و جوانان و گسترش علم وادب و فرهنگ و هنر نميبيند. هم چنين او هنر سالم را از هنر مبتذل جدا ميکند. او معتقد است تنها هنر قدسي زمينة تعليم و تربيت و گسترش عشق عفيف را فراهم ميکند. او در کنار اين ابعاد به نهادهاي خانواده، مراکز آموزشي، جامعه و فرهنگ جامعه توجه زيادي دارد.
کليد واژه: تعليم و تربيت، زيبايي شناسي، تحولات فرهنگي، فلسفه تعليم و تربيت