فروبل در سال 1782 در بخش مرکزی آلمان به دنیا آمد پدرش که کشیش بود پس از مرگ مادرش که به هنگام خردسالی او روی داد. همسری دیگر برگزید کودکی او در تنهائی و نا شادی گذشت و نامادریش به بچه خود توجه داشت و پدرش هم که دیدی محدود داشت تنها به کار خود توجه داشت فروبل در مدرسه محصل ناموفق ودر خانه هم کودکی سرکش و ناسازگار بود او را کند هوش می نامیدند در نتیجه او را مناسب رفتن به دانشگاه نمی دیدند اما او پس از مدتی با گرفتن وام از یکی از برادران خود به فرانکفورت رفت و به تحصیل در رشته معماری پرداخت و پس از آشنایی با یکی از پیروان پستالوزی به آموزگاری روی آورد و او توانست راه حقیقی زندگانی خود را که تا پایان عمر در چنین راهی بود را بیابد.
نظریـــات تربیتـــــی:
در ذات هر موجودی غایتی نهفته است که با او آفریده شده ولی این غایت به خودی خود واقعیت پیدا نمی کند این کار بستگی به کوشش تربیت دارد سپس تربیت مثل گشودن این طومار پیچیده و عیان کردن آن معنای واقعی و درونی و بکار بردن توانائیهای نهفته است. قانون واحدی بر جهان حکمفرماست و این قانون در همه جا نافذ و فعال است واین قانون وحدت خداست ، خدایگانه و منشاء همه چیزهاست و هستی تمام چیزها مرهون افاضات خدائی است که اثار آن در همه چیز دیده می شود و سرنوشت و کار تمام چیزها در سراسر زندگی این است که جوهر خود را آشکار کند و برای شکفتن و آشکار کردن این جوهر به تربیت متوسل می شویم.
فروبل بر این است که هم چگونگی و هم معتقد تربیت را باید از بررسی و چگونگی تحول انسان شناخت ، تحول انسان و کمال او در آگاهی وی از حقیقت خویش است و کسی که به این آگاهی می رسد تربیت کننده خودش است. او در باره مراحل این آگاهی می گوید که : نخستین مرحله آگاهی ، آگاهی به چیزهای بیرونی است این آگاهی نتیجه واکنش های کودک به اشیاء و اشخاص پیرامون اوست پس نخستین کار مربی ، گسترش روابط کودک با محیط است پس کودک پیش از آنکه بتواند خود را بشناسد باید آن را در یک جلوه بیرونی ببیند و بفهمد کودک از طریق پاسخهای که به محیط بیرونی ( پیرامون خود) می دهد پدیده ها را بشناسد برای کودک این پاسخ یا فعالیت طبیعی همان بازی کردن است و بازی کردن طبیعی ترین راه آگاهی به محیط و آگاهی به خود است و بازی آزاد ترین فعالیت است همه هستی کودک بصورت کل در آن جلوه گر می شود. مرحله بعد ، آگاهی به خود است که باز تابی از آگاهی به چیزهای بیرونی است پس آگاهی به خود از آگاهی به جزء خود بر می خیزد و هدف تربیت که رسیدن به خود آگاهی است در قلمرو زندگانی کودک از راه تماس او با جهان، واکنش به آن و شناختن آن ممکن می گردد. فروبل بیان می کند که این دو مرحله، در واقع گامهای نخستین شناسایی حقیقی وقتی پدید می آید که انسان همه گوناگونی را به وحدت برگرداند و عالم را چون یک کل ارگانیک بنگرد. آزادی ، خود کاری و فعالیت برترین جنبه انسان است از نظر آزادی است که خدا انسان را آزاد و بصورت خود آفریده است فروبل بازی را نمودی از آزادی ، شادی و فعالیت می داند چون که شایسته ترین راه تحول طبیعی است.
فروبل کودکان را مانند نهالهایی می داند که طبیعت جلوه گر می شوند سپس می گوید : که نقش تربیت واگذارنده است نه باز دارنده یعنی به نیروهای نقشة کودک اجازه شکفتن بدهد و این شکفتن یعنی واقعیت یافتن و این کار ( شکفتن) از فعالیت خود کودک صورت می گیرد و کار مربی تنها راهنمائی و هدایت است ودر هنگام بازی است که کودک طبیعت باطنی خود را آشکار می سازد ودر عین حال زمینه های اجتماعی شدن در او رشد می کند. عقیده داشت که کودکان در خانه معمولاً کمبود امنیت و محبت می دارند و تربیت باید هر چه زودتر آغاز شود تا موجب رشد گرمی و حسن تفاهم بین کودک و والدین بشود. اساس کار فروبل بر مبنای متالوزی وروسو است که می گوید تربیت باید پیرو طبیعت و مراحل و قانونهای آن باشد. فروبل نخستین کسی بود که ارزش شخصی کودک را از نظر تعلیم – تربیت شناخت. خلاقیت تجلی ذات اصلی کودک است و فرآیندی است که از زمان کودکی تا مرگ ادامه دارد. بهترین پیشرفت وقتی امکان داردکه ما طبیعت خود انگیز کودکان رادرک کنیم اگر کودک در دوران کودکی تشویق بشود امکان بروز خلاقیت در دوران بلوغ در او وجود دارد و نخستین سالهای کودک مهمترین سالهای زندگی اوست و بسیاری از کودکان بخاطر این بی علاقه می شوند که از زیبائیهای پیرامون خود آگاهی ندارند و خلاقانه به بازی نمی پردازند.
تربیت وقتی مؤثر است که مبتی بر نیازهای کودکان باشد او معتقد بود که کلیه آموزشهایی که در مدرسه صورت می گرفت پایه درستی نداشتند و می گوید که بدون پرداختن به آموزش –پرورش قبل از دبستان ، کار با ارزش و نمی توان انجام داد از او ست که از دنبال کودکتان بود و برای نخستین بار توانست کودک را در مرکز قرار بدهد. فروبل معتقد بود که تعلیم – تربیت باید شخصیت کودک را پرورش دهد و اساساً این رشد باید خود جوش باشد فروبل هم مانند روس عقیده داشت که کودک از آغاز موجودی فعال است و جسم او قبل از ذهنش رشد می کند از این رو در برنامه های کودکتان نه تنها کودک فعال بود بلکه فعالیت او از علاقه اش سرچشمه می گرفت او مانند هربارت تعلیم – تربیت را نیروی اجتماعی می دانست. انسان باید در رابطه با خود و دیگران رشدی هماهنگ ، آرام و با نشاط داشته باشد و این پیشرفت باید در تمام مراحل رشد و مقتضیات زندگی در خانواده ، مدرسه و زندگی عملی و عمومی ادامه یابد. تمام این اصول رشد خود جوشی ، فعالیت و همکاری اجتماعی در فعالیتهای کودکتان فروبل به هم آمیخته می شد حرکت، شعر ، بازی، شناخت رنگها، داستان و انواع فعالیتهای دیگر اساس کار کودکتان بود و کودکتان و احدی از جامعه بحساب می آید اما در برنامه کودکتان بیشتر شعرهای کودکان، اسباب بازی و سرگرمی بود. زیرا معتقد بود که از راه کار کردن بهتر یاد می گیریم و همچنین حواسی تأکید داشت.