فلسفه آموزش و پرورش، هدفي جز جهت دادن به آموزش و پرورش ندارد و هر چقدر اين فلسفه روشن تر باشد طبعأ جهت آموزش و پرورش روشن تر خواهد بود. فلسفه آموزش و پرورش که به فلسفه تعلیم و تربیت نیز در ایران شهرت دارد؛ به بررسی ماهیت و اهداف آموزش و ابزارهای آن میپردازد و در ارتباط با «نظریه آموزش» است. نظریه آموزش نوعی نظریه عملی بوده که سعی در فراهم آوردن رهنمود و روشن کردن تمامی جنبههای گوناگون آموزش (اعم از جنبههای تعلیمی، اخلاقی و سیاسی مربوطه) و همچنین ساختار اجتماعی وابسته با آن است. فلسفه آموزش از نیمه دوم قرن بیستم میلادی به بعد به صورت یک شاخه مشخص از فلسفه شناخته شده و مورد بررسی قرار گرفت.
فلسفه تعليم و تربيت درجايگاه يکي از فلسفههاي مضاف، از دو زاويه قابل بررسي و مطالعه است: 1. ديدگاههاي فيلسوفان درباره تعليم و تربيت؛ 2. رشتة دانشگاهي.
فلسفه تعليم و تربيت از نگاه اول، تاريخي به قدمت انديشهورزي و نظريه پردازي فيلسوفان شرق و غرب عالم در باب تربيت دارد؛ اما از نگاه دوم حدود يک قرن از عمرش سپري ميشود.
از فلسفه تعليم و تربيت، بسته به نوع ديد و مباني فلسفي متناسب با آن، مفاهيم و تعاريف گوناگوني ارائه شده است: استنتاج آراي تربيتي از مباني فلسفي، کاربرد فلسفه در تعليم و تربيت، نظرية عمومي تعليم و تربيت، تحليل و پردازش مفاهيم و گزارههاي تربيتي و مانند آن.
رشته فلسفه تعليم و تربيت، تحولات و تطوراتي را پشت سر نهاده که در دو مرحله قابل تشخيص و بررسي است؛ مرحله رويکرد ايسمها و مرحله رويکرد تحليلي. فلسفه تعليم و تربيت در حال حاضر در مرحلة پساتحليلي و مشتمل بر رويکردها و ديدگاههاي متنوعي در جهان غرب است.