فلسفه تعلیم و تربیت در ایران بهعنوان یک رشتهی دانشگاهی، تاریخی بسیار کوتاه دارد. اگر مبدأ این تاریخ را همانند برخی کشورهای پیشرو در این زمینه، تأسیس انجمن ملَی مربوطه در این حوزهی معرفتی بدانیم، باید اذعان کنیم که کشور ما هنوز در دوران پیش- تاریخی فلسفه تعلیم و تربیت قرار دارد. پیرو تلاشهایی که چند تن از اعضای هیأت علمی دانشگاهها و تعدادی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی این رشته در دو سال اخیر داشتهاند، در سال جاری (1387) انجمن ملَی برای رشتهی فلسفه تعلیم و تربیت در ایران تأسیس شده است. با وجود این، این رشته هنوز از اهمیت، جایگاه، و مسئولیت شایستهای در نظام آموزش و پرورش ایران، خصوصاً آموزش عالی ایران، برخوردار نگردیده است. بخش بزرگی از علل این امر، فارغ از ناآشنایی و نامهربانیِ متولَیان و دستاندرکاران فرهنگی کشورمان با جایگاه دانشهای نظری و بنیادینی چون فلسفه و گرایشهای مختلف آن، میتواند ناشی از ناشناس ماندن عملکردها و کارکردهای بالفعل و تواناییها و امکانات بالقوهي این رشته در نظام آموزشی ایران باشد.
با این حال، تلاشهای بیدریغ پیشکسوتان بزرگی همچون مرحوم دکتر صَدیق (اَعلم)، مرحوم دکتر هوشیار، دکتر شکوهی، دکتر شریعتمداری، و زندهیاد دکتر کاردان در پایهگذاری، تداوم، و تعالی این رشته در ایران بر کسی پوشیده نبوده و ستایش و سپاس زحماتشان با شناخت و ادامهی حرکتشان ممکن میگردد.
از طرفی، تعداد اعضای هیأت علمی و نیز دانشآموختگان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی در این رشته به حد معتنابهی رسیده است و هرساله کتابهای مختلفی در این زمینه منتشر شده و مقالات و پژوهشهای بسیاری در نشریات علمی به چاپ میرسد. همچنین، هرچند که تا کنون نقش و اهمیت این رشتهی علمی در ارتقای سطح عملکرد آموزش و پرورش و آموزش عالی ایران چندان قابل توجه قرار نگرفته است، لیکن در سالهای اخیر تلاشهایی در این خصوص در تدوین سند ملی آموزش و پرورش ایران ملاحظه میشود. نكتهي حائز اهميت در تدوين اين سند، مطالعات نظري آن است كه با تكيه بر مباحث فلسفي، روانشناختي، جامعهشناختي، و ... انجام گرفته است. در این مقاله به مفاد اين مطالعات نظري اشاراتی شده است.