اهداف تعلیم و تربیت از دیدگاه فارابی:
1- هدف جسمانی(بدنی): فارابی وجود انسان را دارای دو بعد جسم و روح می داند و برای پرورش هر بعد اهمیت خاصی قائل است و برنامه ای مشخص دارد. به نظر او تن ادمی باید پاس داشته شود و نیروی لازم در آن به وجود آید و بالقوگی های آن شکوفا شود. برای فارابی هدف جسمانی تعلیم و تربیت با بازی کودکان شروع می شود. اما برای او بخش مهم تر تربیت جسمانی، آمادگی نظامی برای دفاع از ندینه در مقابل هجوم دشمنان است. با این همه، با همه اهمیتی که فارابی برای تربیت جسمانی قائل است، آنرا برای خدمت به روح انسان می خواهد و مقدمه ای برای پرورش روح و روان می شناسد(میرزامحمدی،1384، ص61-60).
2- هدف ذوقی(هنری): فارابی برای تربیت و ایجاد نظم روحی و روانی اهمیت بسیاری قائل بوده، بنابراین تربیت ذوقی برای او دارای ارزش بالایی است. مبنای فلسفی این امر نیز به اعتقاد فارابی مبنی بر وجود قوه متخیله در انسان و نقش آن در زندگی وی بر می گردد. به نظر فارابی قوه متخیله در انسان و نقش آن در زندگی وی بر می گردد. به نظر وی، قوه متخیله در انسان قابلیت کسب معرفت را دارد و همواره در کنار قوه ناطقه این وظیفه را انجام می دهد. فارابی در تربیت هنری به ویژه به موسیقی و شعر، توجه ویژه ای دارد. برای فارابی، شعر و موسیقی از نظر ایجاد زمینه های ترویج ارزش ها و فضایل اخلاقی و دینی در جامعه قابل اهمیت هستند. وی معتقد است که از طریق هنر می توان بر عواطف و احساسات توده مردم تاثیر گذاشت...( میرزامحمدی، 1384، ص62 و63).
3- هدف اخلاقی: مهمترین هدف تعلیم و تربیت فارابی، رساندن انسان به خداست. هستی در نزد وی غایت مند بوده و غایت او نیل به الله است. رسیدن به این مرحله از طریق تربیت و کسب شناخت ممکن است، به این دلیل برای فارابی، فضیلت زیباست و زیبایی نیز فضیلت است. از دیدگاه فارابی، کمال انسان از راه تعلیم و تربیت حاصل می شود و هدف تربیت هدایت افراد به سوی کمال است. اعتقاد فارابی به فناناپذیری و بقای روح انسان موجب شده است که او هدف اخلاقی تعلیم و تربیت خود را در رسیدن به سعادت تعریف کند و سعادت را عبارت از مفارقت از ماده و نزدیک شدن به معنا و خالق جهان بداند. چون وجود ما در آمیخته با ماده است، همین امر سبب شده است که جوهر ذات ما از جوهر ذات وجود اول دور شود. هر اندازه جوهر ما به آن نزدیک شود تصور ما نسبت به او یقینی تر و درست تر می باشد...در این مسیر فارابی چهار اصطلاح سعادت، کمال، فضیلت و خیر را به کار می برد که همگی در حیطه هدف اخلاقی تعلیم و تربیت بررسی می شوند.. سعادت: سیر صعودی انسان به سوی خالق جهان می باشد. کمال در نزد فارابی عبارت است دوری از ماده وحرکت به سوی سعادت. فضیلت به عقیده فارابی گرایش انسان به سوی خوبی است. و خیر به نظر فارابی غایتی است که هر فردی خواهان دستیابی به ان است و با کمک ان می تواند به حقیقت وجودی خود برسد(میرزامحمدی،1384، ص64-65).
هدف عقلانی: فارابی انسان را صاحب قوایی متعدد می داند که هریک عهده دار وظیفه ای در وجود وی هستند تا مسیر کمال او را هموار کنند. آن قوه ای که به نظر فارابی برترین قوه انسان بوده و می تواند فرد را به سعادت برساند، قوه ناطقه است. وی معتقد است که انسان موجودی است که کمال و سعادت وی متاخر از وجودش بوده و قابلیت های رسیدن به سعادت در نهاد وی به ودیعه گذارده شده است. نیل به سعادت تنها در گرو تربیت صحیح و مدد از عقل و شناخت می باشد. در نزد فارابی عقل انسان دارای سه مرتبه بوده که شامل هیولایی یا بالقوگی، فعلیت و استفاده است(میرزامحمدی،1384، ص66).