مقدمه
روشن است كه يكي از دغدغه ها و نگرانيهاي اصلي مسئولين و مردم هر جامعه وكشوري رشد و توسعه آن است. بررسيهاي مقدماتي بيانگر آن است كه يكي از اصليترين و اثرگذارترين مقوله در بحث رشد و توسعه جوامع چه در سطح خرد(شخصيت افراد) و چه در سطح كلان جهت رشد منابع انساني(سازمانها و نظامهاي اجتماعي) آموزش و پرورش است. از اين رو پرداختن به بحث تعليم و تربيت در راستاي رشد و بالندگي جوامع و نيروي انساني موجود آن ضروري مينمايد. بديهي است كه اين تبيين و تحليل و پرداختن در صورتي مفيد فايده خواهد بود كه به صورت علمي در سطح رشتههاي دانشگاهي صورت گيرد. يكي از زوايايي كه تحليل آن ميتواند راهگشاي امروز و آينده هر جامعهاي باشد تاريخ تعليم وتربيت است. بررسي و تحليل تاريخ تعليم و تربيت از دو سو ميتواند مفيد و مثمرثمر باشد. مطالعه تاريخ آموزش و پرورش ميتواند نقاط قوت و ضعف تعليم و تربيت كشور ما و سايركشورها را براي ما آشكار سازد و از اين طريق برنامهريزان و مسئولين ميتوانند از نقاط مثبت و اثرگذار كشور و ساير كشورها بهره گرفته و رشد و بالندگي جامعه را تسهيل نمايند و با شناخت نقاط ضعف و علل و عوامل آنها از زيانهاي مادي و معنوي بسياري جلوگيري نمايند. همچنين بررسي مباني تعليم و تربيت ميتواند مفيد باشد. بديهي است كه مباني فلسفي از ديرباز به دليل اهميت قضاياي فلسفي در روش و رويكرد فيلسوفان پيامدهاي جدي را براي حيات آدمي و به طور ويژه براي تعليم و تربيت داشته است. لذا مطالعه اين حوزه از قلمرو معرفتي بشر و واكاوي آن ميتواند در تعيين مسير رشد و تعالي هر جامعهاي نقش برجستهاي را ايفا نمايد. با عنايت به مباحث فوق به نظر ميرسد برنامه تاريخ و فلسفه آموزش و پرورش به عنوان يك رشته علمي در سطح كارشناسي ارشد ميتواند در جهت رشد و تعالي افراد و جامعه از طريق شناخت هرچه بيشتر و بهتر مباني فلسفي و تاريخ تعليم و تربيت مثمرثمر واقع گردد.