در اوايل سال 1960 ميلادي توسط «وزارتخانهي آموزش و پرورش برزيل»2 از فریره دعوت بعمل آمد تا يک برنامهي ملي سوادآموزي را سازماندهي کند. در پي موفقيت فريره در مديريت طرح سوادآموزي به بزرگسالان در رسايف، در سال 1961، وي به سمت مدير خدمات توسعه فرهنگي3 در دانشگاه رسايف منصوب شد. در اين مقام، او محافل فرهنگي را توسعه داد که از اين طريق بعدها به شهرت رسيد. برجستگي کار وي با بزرگسالان بي سواد در شمال شرق (برزيل) بود به طوري که در سال 1963، فريره به سمت مدير برنامه سوادآموزي ملي برزيل4 منصوب شد. هدف او از همان آغاز اين بود که سوادآموزي بايد بزرگسالان را در عين يادگيري چگونگي خواندن و نوشتن بايد آگاهي انتقادي آنان را از شرايط سياسي و اجتماعي شان نيز توسعه دهد(رابرتز، 1998: 5-4). عليرغم موفقيت در اين زمينه، در کار «فريره» توسط ديکتاتوري نظامي در سال 1964، وقفهاي حاصل شد. و به دنبال آن، «فريره» دستگير و به «شيلي»5 تبعيد گرديد(مک لارن، 2001: 109). او مجبور شد براي شهادت دادن در يک بازجويي پليسي ـ نظامي به ريودوژانيرو6 در آرژانتين نيز سفر کند. پس از يک اقامت کوتاه در بوليوي7 به شيلي تبعيد شد. جايي که پنج سال در آنجا رحل اقامت افکند. او در شيلي نيز از پا نايستاد و به توسعه آرمان هاي آموزشي خود در اين کشور مشغول شد. چندي بعد مقامي را در دانشگاه سانتياگو8 به وي اعطاء کردند و چندي بعد نيز با برنامه توسعه آموزش کارگران براي موسسه اصلاحات ارضي9 همکاري کرد. در اين مدت بود که به تاليف کتاب آموزش و پرورش: تمرين آزادي10(1976) پرداخت که در آن ايده هايش را به همراه بخش هايي از طرح رساله دکترايش مطرح ساخته بود. در سال 1969 پس از دريافت دعوت نامه هاي فراواني از سوي دانشگاه هاروارد1 در آمريکا و شوراي جهاني کليساها2 در سويس3، فريره تصميم گرفت که به اين کشورها سفر کند. در مدتي که در دانشگاه هاروارد به تدريس مشغول بود بر روي دو مقاله کار کرد که بعدها به صورت يک کتاب به نام «عمل فرهنگي براي آزادي»4 به چاپ رسيد.