پیش زمینه های فهم پدیدارشناسی چیست؟
چرا درک پدیدارشناسی به مثابه یک جنبش فلسفی اینقدر مشکل است؟ بله از این آگاهم که موضوع، یکی از مدرن ترین و نوآورترین جنبش های تاریخ فلسفه است و نباید انتظار داشت که با خواندن یکی دو کتاب بر آن اشراف پیدا کرد؛ اما من احساس می کنم که هیچ راه نفوذی به آن ندارم! (من کتاب کولاکفسکی و زمینه و زمانه پدیدار شناسی(جمادی) را خوانده ام).
می خواستم بدانم که آیا پدیدارشناسی کلا موجود بدقلقی است و شما هم همین مشکل را با آن دارید یا من به اندازه ای که لازم است برایش وقت و انرژی نگذاشته ام؟
نمی دانم کتاب فلسفه قاره ای سایمون کریچلی را خوانده اید یا نه. این کتاب به زعم من استثنایی، نه فقط درباره فلسفه قاره ای که به همان اندازه درباره ی ارتباط فلسفه، حکمت و زندگی روزمره است. کریچلی در این کتاب پدیدارشناسی را آشتی دهنده دو سنت قاره ای و تحلیلی می داند. این کتاب بود که اهمیت پدیدارشناسی را برای من روشن کرد. اما همان طور که توضیح دادم آغازکردن بحث برایم آسان نیست.
دوستان چه کتابی، یا در کل، چه راه حلی را پیشنهاد می کنند؟ کتاب اسپیگلبرگ (که تازه منتشر شده است) را کسی خوانده است؟